مذاکرات ژنو؛ امیدی برای فصلی نو در دیپلماسی ایرانی

تحریم ها چگونه لغو می شوند؟

فارغ از خوش بینی های موجود در ارتباط با اینکه آیا نتایج نشست ژنو می تواند بازگشای گره کور یکی از طولانی‌ترین چالش‌های سیاست خارجی ایران باشد یا خیر، یک سوال اساسی که ممکن ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده باشد آن است که مشکل پرونده هسته ای ایران واقعا در کجاست و آیا لغو تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای ایران به راحتی و به واسطه این نشست امکان پذیر هست یا خیر؟
 
 

نویسنده: محسن عسگریان

دیپلماسی ایرانی: بدون شک هفته جاری می تواند آغازگر سرفصلی نو در مناسبات دیپلماتیک ایران باشد، آنهم در شهر ژنو مرکز دیپلماسی جهانی برای تحقق صلح و امنیت. قرار است دور جدید گفت و گوی های اتمی ایران و گروه ۱+۵ شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه، روسیه، چین و آلمان، روز سه شنبه هفته جاری به مدت دو روز در شهر ژنو سوئیس برگزار شود. این نخستین دور مذاکرات از زمان به قدرت رسیدن دکتر حسن روحانی، است که درباره حل و فصل پرونده اتمی کشور و تلاش برای رفع تحریم ها و بازسازی اوضاع اقتصادی کشور، در دوره تبلیغات انتخاباتی، وعده داده بود. مذاکرات ژنو پس از دیدار وزیر امور خارجه ایران با همتایان اش در گروه ۱+۵ و کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل برنامه ریزی شد.

اهمیت مذاکرات پیش رو نه صرفا به دلیل گفتگو پیرامون برنامه هسته ای ایران، بلکه به این جهت است که از یکسو روند مذاکرات و نتایج آن خطوط کلی راهبرد سیاست خارجی جدید ایران را مشخص خواهد کرد، و نیز از سویی دیگر می تواند آزمونی بزرگ برای طرفین به منظور اعتماد سازی و مقدمه ای برای حل و فصل سایر مسائل موجود در رابطه ایران با قدرت های جهانی و حتی سایر بحران های خاورمیانه (از جمله بحران سوریه) باشد. از همین رو اهمیت و حساسیت مذاکرات ژنو بیش از آن چیزی است که در اذهان عمومی و محافل سیاسی تحت عنوان گفتگو های هسته ای شکل گرفته است.

اما فارغ از خوش بینی ها و گمانه زنی های موجود در ارتباط با اینکه آیا نتایج نشست ژنو می تواند پس از 10 سال بازگشای گره کور یکی از طولانی ترین و سنگین ترین چالش های سیاست خارجی ایران باشد یا خیر، یک سوال اساسی که ممکن ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده باشد آن است که؛ چگونه کار به اینجا کشید، مشکل پرونده هسته ای ایران کجاست و آیا لغو تحریم های مرتبط با برنامه هسته ای ایران براحتی امکان پذیر هست یا خیر؟

در توضیح اهداف و انگیزه های برنامه هسته ای ایران نظرات و دیدگاه های متفاوتی هم در داخل و هم در خارج وجود دارد. به نظر نگارنده یکی از اصلی ترین و مهمترین مشکلات موجود بر سر پرونده هسته ای ایران به تفاوت برداشت های طرفین از این موضوع بر می گردد. از یکسو برداشت راهبردی سیاسی-امنیتی، بدبینانه و تهدید آمیز غرب از برنامه هسته ای ایران قرار دارد و از سویی دیگر برداشت حقوقی، فنی و تاکتیکی ایران نسبت به آن.

از یکسو ایران با تاکید بر صلح آمیز بودن برنامه اتمی خود خواهان حفظ چرخه کامل سوخت اتمی است و می گوید که این برنامه را بر اساس حقوق اش به عنوان یکی از امضاکنندگان معاهده منع گسترش جنگ افزارهای اتمی (ان پی تی) گسترش دهد. ایران می گوید که فعالیت اتمی اش "انحرافی" به سوی مقاصد نظامی ندارد و مطابق فتوای رهبر معظم انقلاب، تولید و استفاده از سلاح های اتمی را حرام می داند. از همین رو ایران مصوبات شورای امنیت سازمان ملل شامل وضع تحریم های بین المللی و تحریم های یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپا را به منزله نادیده گرفتن حقوق مسلم خود بر اساس معاهده ان پی تی تفسیر کرده و در نتیجه، این مصوبات را غیرقانونی و غیرقابل اجرا می داند و خواهان لغو کلیه تحریم های شورای امنیت و تحریم های یکجانبه آمریکا و اتحادیه اروپاست. از سویی دیگر؛ آمریکا و اتحادیه اروپا با برداشتی تهدیدآمیز از برنامه هسته کشورمان مدعی اند که ایران با پیگیری برنامه های اتمی اش که به گفته آژانس، توانایی تایید صلح آمیز بودن آن را ندارد، صلح و امنیت جهانی را تهدید می کند و نادیده گرفتن این برنامه ها و احتمال انحراف آنها برای بهره برداری نظامی می تواند منطقه خاورمیانه را درگیر یک رقابت تسلیحاتی اتمی با چشم اندازی مبهم و تهدید آفرین برای صلح و امنیت جهانی کند.

در همین زمینه لازم به توضیح است که آژانس بین المللی انرژی اتمی به عنوان نهاد ناظر سازمان ملل بر فعالیت اتمی کشورهای عضو اگرچه در دوره مدیرکلی محمد البرداعی می گفت که قادر به تایید این اتهام کشورهای غربی نیست که ایران سال ها پیش، مطالعاتی را در جهت بهره برداری نظامی از برنامه های اتمی خود انجام داده است؛ ولی در دوره مدیرکلی یوکیا آمانو، این نهاد با تغییر لحن خود مدعی است که آژانس قادر به تایید صلح آمیز بودن برنامه های اتمی ایران نیست و از همین رو با ادامه اختلافات ایران و آژانس و انتشار گزارشی هایی از سوی این نهاد در این مورد که قادر به تایید منحرف نشدن برنامه اتمی ایران به سوی مقاصد نظامی نیست، این پرونده به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع شد.

اگرچه رئیس جمهور آمریکا می تواند با یک فرمان اجرایی تحریم های یکجانبه اعمال شده را متوقف کند و حتی می تواند اجرای تحریم ها را به طور موقت به حال تعلیق درآورد، اما اگر وی بخواهد به تعلیق تحریم ها بدون حمایت کنگره ادامه دهد با حملات سیاسی شدیدی مواجه خواهد شد.

شواری امنیت پس از دریافت پرونده ایران از آژانس در یک بیانیه (متن غیرالزام آور) از ایران خواست تا فعالیت های غنی سازی اورانیوم خود را به حال تعلیق درآورد. پس از آن، شورا با صدور شش قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد (در بین سال های 2006 تا 2010) خواستار توقف غنی سازی اورانیوم و همکاری کامل با آژانس بین المللی انرژی اتمی شده است. با خودداری ایران از اجرای قطعنامه های الزام آور شورای امنیت و دشورای صدور قطعنامه های تازه، آمریکا از یک سو و اتحادیه اروپا از سوی دیگر به وضع تحریم های یکجانبه علیه ایران مبادرت کرده اند.

در مورد لغو تحریم ها نیز باید گفت که تحریم های موجود در ارتباط با برنامه هسته یا کشورمان به چهار گروه کلی تقسیم می شوند؛ تحریم هایی که بر اساس فرامین اجرایی روسای جمهور آمریکا علیه ایران اعمال شده است، تحریم های کنگره آمریکا، تحریم های مصوب اتحادیه اروپا و تحریم هایی که بر اساس قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران اعمال شده است.

در مورد قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل باید گفت که این تحریم ها یک سند حقوقی بین المللی است که لازمه لغو آن همچون تصویب این سند، طی کردن یک روند حقوقی و قانونی است. روند لغو تحریم ها در شورای امنیت به این صورت است که کمیته های تحریم (در مورد این کمیته ها باید گفت که اصولا هر قطعنامه ای که در فصل هفتم منشور و تحت ماده چهل و یک به تصویب برسد، به طور اتوماتیک یک کمیته ویژه برای آن تعیین می شود. اعضای این کمیته ویژه همان اعضای دائم و غیر دائم شورای امنیت هستند. کار این کمیته نظارت بر حسن اجرای تحریم ها است. در مورد ایران هم از اولین قطعنامه ای که صادر شد یعنی قطعنامه 1735، کمیته ویژه ای در سازمان ملل متحد دائر شد و روند اجرایی تحریم ها را دنبال کرد.) گزارش خود را به دبیرکل ارائه می کنند و در نهایت دبیرکل درصورتی که ادامه تحریم ها را بر اساس جمع بندی گزارش ها (و گاهی هم درخواست رئیس کشور تحت تحریم) بلاموضوع بداند، از شورای امنیت می خواهد تا طی قطعنامه ای پایان و لغو تحریم ها را تصویب کند. به این ترتیب لغو تحریم های سازمان ملل متحد علیه ایران بدون طی روند فوق یک بدعت حقوقی خواهد بود که انجام آن بسیار بعید و دور از ذهن به نظر می رسد.

در مورد تحریم های یکجانبه آمریکا نیز باید گفت که اگرچه رئیس جمهور آمریکا می تواند با یک فرمان اجرایی تحریم های اعمال شده را متوقف کند و حتی می تواند اجرای تحریم ها را به طور موقت به حال تعلیق درآورد، اما اگر وی بخواهد به تعلیق تحریم ها بدون حمایت کنگره ادامه دهد با حملات سیاسی شدیدی مواجه خواهد شد. به احتمال زیاد اوباما پیش از آن که نمایندگان تحریم ها را به طور دائمی لغو کنند باید کنگره را متقاعد کند که ایران به طور کامل از خواسته های آمریکا تبعیت کرده است. به بیان دیگر تحریم هایی که به تصویب کنگره این کشور رسیده و امضای رئیس جمهور آمریکا را دارد جزو قوانین داخلی این کشور محسوب می شود و از این رو برای لغو این قوانین تحریمی، مصوبات تازه ای در مجلس نمایندگان و تصویب آن در مجلس سنا لازم است. تحریم های اتحادیه اروپا هم قانون داخلی این اتحادیه است و لازمه لغو آن، موافقت تمامی ۲۸ کشور عضو است./ 16

 

 
 
 

 

نوشته شده در جمعه 26 مهر 1392برچسب:,ساعت 1:7 توسط savalan| |
عربستان ناامید از امریکا

ما را در برابر ایران تنها رها کردید

منابع نزدیک به عربستان می‌گویند که ریاض و دوحه آن چنان درگیر مسائل جانبی شده‌اند که دیگر سقوط حکومت اسد در اولویت آنها نیست و تاثیر آنها بر حکومت آینده سوریه به شدت کاهش یافته است.
 
 
 

دیپلماسی ایرانی: روزنامه فایننشال تایمز روز دوشنبه خبر از نگرانی عربستانی ها از تحولات جاری در سوریه و تغییر وضعیت به سمتی که منافع آنها را در این کشور تهدید کند، داد و نوشت که عربستانی ها احساس می کنند که بعد از توافق روسیه – امریکا بر سر نابودی سلاح های شیمیایی سوریه ضربه سختی در این کشور خورده اند به گونه ای که اکنون سیر حوادث در سوریه را به ضرر خود می بینند.

این روزنامه در ادامه می نویسد که سیاست های منطقه ای عربستانی در حال حاضر مبتنی بر دو اصل است، یکی رویارویی با روحیه و حماسه انقلابی و دیگری برخورد با نفوذ ایران که برای اصل اول توانست حکومت اخوانی به ریاست محمد مرسی را در مصر  سرنگون کند و برای اصل دوم نیز اقدام به تشکیل ائتلاف سوریه مخالفان حکومت بشار اسد کرد که توانست حمایت های غرب و ایالات متحده را پشت سر آن بیاورد که با شکست طرح حمله به سوریه که عربستان از مدافعان آن بود و تلاش می کرد که غرب را برای انجام آن ترغیب کند، نتایج تلاش هایش به شکست انجامید.

فایننشال تایمز در ادامه می نویسد: رضایت ریاض از تحولات جاری روز به روز بیشتر از بین می رود. عربستان بعد از این که مشاهده کرد که روسیه و ایالات متحده با ویران کردن سلاح های شیمیایی سوریه با حمله نظامی به این کشور مخالفت کرده اند، و در درون سوریه رهبران شورشی مورد حمایت عربستان علیه رهبران ائتلاف مخالف بشار اسد موضع گرفته و به دشمنی با آنها برخواسته اند و در عین حال نزدیک شدن روابط واشنگتن و تهران با روی کار آمدن حسن روحانی، رئیس جمهوری جدید ایران که بر به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته ای کشورش با غرب تاکید دارد، بیش از پیش از امریکا و متحدان اروپایی اش ناامید شده است. اکنون عربستان سنی احساس می کند که این تغییر ناگهانی در مواضع جهانی وضعیتش را در سوریه در برابر ایران شیعی تضعیف کرده و دیپلماسی اش به سمت شکست خورده است. دمشق برای تهران به مثابه پلی برای عبور حمایت های لجستیکی ایران به حزب الله لبنان که قدرت بی بدیل ایران در خاورمیانه محسوب می شود، است در حالی که ریاض می خواهد با سرنگونی حکومت بشار اسد در سوریه این پل ارتباطی شکست شده تا متعاقب آن بتواند حکومت شیعی در عراق را که متمایل به تهران است، سرنگون کند و در نهایت موازنه را به ضرر ایران تغییر دهد. در حالی که اکنون می بیند با ساخت و پاختی که امریکا و روسیه با هماهنگی ایران در سوریه کرده اند همه نقشه هایش نقش بر آب شده است.

تحلیلگران در ریاض بر این اعتقادند که رئیس جمهوری سوریه و هم پیمان آن حزب الله لبنان جزئی مهم از طرح ایران برای محاصره عربستان به همراه هم پیمانان شیعی منطقه ای طرفدار تهران هستند که می خواهند حلقه محاصره آن را که شامل یمن و بحرین و عراق می شود تنگ تر کنند.

جمال خاشقچی، تحلیلگر مسائل سیاسی عربستان که خود را نزدیک به دایره قدرت در ریاض توصیف می کند، در این باره به روزنامه فایننشال تایمز می گوید: «بدترین سناریو برای عربستان اجازه دادن به اسد برای ماندن در قدرت است تا بتواند همچنان به حیات سیاسی خود ادامه دهد. چنین مساله ای شاید برای جامعه جهانی پذیرفتنی باشد اما در ذهنیت موجود در عربستان چنین چیزی به معنای شعله ور ساختن آتش طایفه ای است که لهیب آن می تواند همه کشورهای همسایه سوریه را در بر بگیرد.»

فایننشال تایمز در ادامه می نویسد که ریاض فشارهای خود را به واشنگتن برای دحالت بیشتر در سوریه افزایش داده است، عربستان بر این باور است که باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا فرصت بزرگی را برای تغییر موازنه نبرد در سوریه به سود مخالفان اسد از دست داده است، در حالی که در زمستان گذشته امریکا مانع شد که عربستان سلاح های بیشتر و پیشرفته تری نظیر موشک های ضدتانک و ضد هوایی در اختیار مخالفان قرار دهد و این مساله سبب شد تا احتمال قدرت گرفتن اسلام گرایان تندرو در سوریه افزایش یابد. ریاض زمانی از واشنگتن ناامید شد که امریکا به تفاهمی بر سر سوریه در ماه گذشته میلادی با روسیه بر سر سلاح های شیمیایی این کشور رسید، چرا که این کار هیچ کاری نکرد جز این که از سرعت تلاش ها برای سرنگونی دولت اسد کاسته شد و تغییر چندانی در وضعیت جنگ در سوریه به وجود نیامد. این در حالی است که تحلیلگران در ریاض بر این اعتقادند که رئیس جمهوری سوریه و هم پیمان آن حزب الله لبنان جزئی مهم از طرح ایران برای محاصره عربستان به همراه هم پیمانان شیعی منطقه ای طرفدار تهران هستند که می خواهند حلقه محاصره آن را که شامل یمن و بحرین و عراق می شود تنگ تر کنند.

فایننشال تایمز در پایان می نویسد: تصمیم گیران سیاسی در عربستان اکنون می پرسند که آیا در سایه وضعیت پیچیده فعلی سوریه مسئولان کشورشان می توانند تعامل سازنده ای با این پرونده داشته باشند در حالی که بیش از همه در مظان اتهام تشدید آشوب در سوریه هستند و امیر بندر بن سلطان، رئیس سازمان امنیت این کشور بیش از یک سال است که در مرکز توجه ها قرار دارد؟ او به همراه برادرش امیر سلمان به طور روزانه پرونده سوریه را دنبال می کنند. منابع نزدیک به عربستان می گویند که ریاض و دوحه آن چنان درگیر مسائل جانبی شده اند که دیگر سقوط حکومت اسد در اولویت آنها نیست و تاثیر آنها بر حکومت آینده سوریه به شدت کاهش یافته است.

 

 
 
 
نوشته شده در پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:,ساعت 22:43 توسط savalan| |
سر ریچارد دالتون از مذاکره هسته ای با تهران می گوید

درس هایی از 10 سال شکست در مورد ایران

شش قدرت جهانی در مورد ارایه امتیازهای زیاد به ایران مانند توقف تحریم های مالی و نفتی اتحادیه اروپا محتاط هستند. چرا که در این صورت اهرم های اندکی در روند مذاکره با ایران و دستیابی به توافق نهایی در سال آینده، باقی می ماند.
 
 

دیپلماسی ایرانی: سر ریچارد دالتون از سال 2002 تا 2006، سفیر انگلیس در ایران بود. او هم اکنون در برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در چتم هوس، فعالیت دارد. آنچه در زیر می خوانید یادداشتی است که اخیرا به قلم او در روزنامه گاردین منتشر شده است.

تمایل جدیدی برای حل مجادله هسته ای ایران وجود دارد. اما موفقیت به آموختن درس هایی از سال ها تلاش به شکست منجر شده، بستگی دارد.

نخست، باید برای از بین بردن بی اعتمادی تلاش کرد. به این ترتیب موقعیت مذاکره کنندگان تقویت می شود و میزان ارایه پیشنهادهایی که امکان رد شدن آنها وجود دارد کاهش می یابد. در اغلب موارد رد پیشنهادها این تصور را ایجاد می کند که طرق مقابل جدی نیست.

نشانه های اولیه خوب است: باراک اوباما و حسن روحانی، روسای جمهور آمریکا و ایران امید به آغاز مذاکرات چندجانبه و برقراری کانال های محرمانه برای مذاکرات دوجانبه را افزایش داده اند. رهبری به نرمش قهرمانانه در مذاکرات اشاره می کنند و کاخ سفید به کنگره می گوید اعمال تحریم های جدید علیه ایران در شرایط کنونی، اشتباه است.

دوم، نباید انتظار زیاد داشت. باید عادت درخواست های بیش از حد را کنار گذاشت. باید راه حل های ایده آل و پیشنهادهای موثر ارایه کرد.

در نشست اواسط ماه نوامبر در ژنو، هدف توافق بر سر نگرانی های فوری طرف های مذاکره کننده هسته ای با ایران است. این نگرانی ها شامل غنی سازی 20 درصدی، ذخایر اورانیوم غنی شده 3.5 درصدی و 20 درصدی و سایت فوردو است. در مقابل ایران انتظار دارد در مقایسه با بسته پیشنهادی آلماتی، تحریم های بیشتری لغو شوند.

شش قدرت جهانی – آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان- در مورد ارایه امتیازهای زیاد به ایران مانند توقف تحریمهای مالی و نفتی اتحادیه اروپا محتاط هستند. چرا که در این صورت اهرم های اندکی در روند مذاکره با ایران و دستیابی به توافق نهایی در سال آینده، باقی می ماند. در عین حال مذاکره کنندگان ایرانی باید در جریان مذاکرات نظر دیگران در تهران را به یاد داشته باشند که می خواهند تنها در صورت لغو تمامی تحریم ها، امتیازهایی ارایه کنند.

سوم، نباید سیاست های مبهم را دنبال کرد. غرب و اسرائیل با اعمال تحریم ها در حالی که می گویند هدف آنها مردم ایران نیستند، تصویر خود را پیش چشم ایرانیان خراب کرده اند. ایران امتیازهای کارآمدی ارایه کرده است که به طور مثال می توان به محدود کردن سطح غنی سازی تا 5 درصد اشاره کرد. البته در زمان طرح این پیشنهادها، امتیازهایی در مورد لغو تحریم ها درخواست شد که در زمان خود قابل مذاکره نبود.

نباید انتظار زیاد داشت. باید عادت درخواست های بیش از حد را کنار گذاشت

چهارم، حفظ اتحاد. شش کشور در به نمایش گذاشتن اتحاد خود در اهداف مذاکره ای ناتوان عمل کرده اند. چین و روسیه یک توافق مرحله ای در مورد ایران را ترجیح می دهند که در نهایت برنامه های هسته ای متداول و تحت نظارت، شامل حق غنی سازی را برای ایران حفظ می کند. اما غرب در مورد چنین ایده ای مردد است و از تهران می خواهد باتوجه به درخواست شورای امنیت سازمان ملل، فعالیت های غنی سازی خود را متوقف کند. اکنون با تحولاتی که پس از روی کار آمدن دولت روحانی ایجاد شده، به نظر می رسد که اغلب کشورهای این گروه با نظر چین و روسیه هماهنگ تر شده و به این نتیجه رسیده اند که باید به ایران بگویند در مقابل اقدامات مورد درخواست، شکل نهایی برنامه های هسته ای تهران چگونه خواهد بود.

هرچند در مورد ایران نیز مشکل اتحاد در مواضع وجود داشت اما به نظر می رسد در دوره روحانی این مشکل کمرنگ تر شده و شرایط سیاسی داخلی ایران هیچگاه تا به این اندازه برای توافق مناسب نبوده است.

پنجم، تقویت نمایندگان. تردیدها، انعطاف پذیری نمایندگان را کاهش می دهد. روندی که با ملاقات وزرای خارجه ایران و آمریکا در نیویورک آغاز شد، شروع خوبی است و باید این امکان وجود داشته باشد که آنها در صورت نیاز باز هم با یکدیگر دیدار کنند.

مانع ششم، باور نداشتن به حل مشکل است. ابتکار عمل جدید تازه آغاز شده است. آمریکا و اروپا نمی خواهند ریسک زیادی را متحمل شوند و سرمایه سیاسی داخلی را برای ایده های جدید هزینه کنند، به خصوص زمانی که با لابی گری های قوی مواجه هستند. برخی می گویند بهترین نتیجه از نشست پیش رو ، دستیابی به توافقی اولیه است که به همه ثابت کند می توان در این راه به نتیجه رسید.

اسرائیل تردید دارد که هیچ راه مذاکره ای بتواند خواسته های اش را برآورده کند. این یک چالش است. روسیه ، چین و کشورهای اروپایی منافع و دیدگاه های متفاوتی دارند و باید صدای خود را به گوش واشینگتن، ریاض ، اورشلیم و ابوظبی برسانند. افکار عمومی آنها مانند افکار عمومی آمریکا به نفع دیپلماسی است.

اما دیپلماسی با چه نتیجه ای؟ بحث بر سر توانایی ایمن یا غیر ایمن ایران آغاز شده است. اکنون موضوع این است که آیا ریسک ها به اندازه ای کاهش می یابد که توافق نهایی انجام شود. مذاکرات باید بعد علنی نیز داشته باشد تا به کشورهای منطقه و پیمان منع اشاعه هسته ای اطمینان داده شود که راه حلی در دسترس است.

در نهایت، هیچ طرفی برای کاهش نگرانی های امنیتی دیگران تلاش نکرده است. اسرائیل، ایران، آمریکا و کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، نگرانی های موجهی در مورد پتانسیل تهدید ها دارند.

خوشبختانه، پافشاری قدیمی آمریکا در زمینه اینکه ایران باید با زور پشت یک خط قرار گیرد، در حال ضعیف شدن است. شاید ایران رویکردی را که در سال 2003 در مورد آمریکا پیش گرفته بود، احیا کند. رویکردی که به موجب آن تمایل به بحث و مذاکره در خصوص موضوعات منطقه ای داشت. به گمان من این بار باید به ایران پاسخ مثبت داد و این پیشنهاد را نادیده نگرفت.

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

نوشته شده در پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:,ساعت 17:26 توسط savalan| |
گروگان سابق آمریکایی در تهران

ایران و آمریکاباید چکش ها را زمین بگذارند

باوجود اینکه یخ های زمستانی طولانی در حال آب شدن است اما زمین همچنان لغزنده است. زمین جدید نه تنها لغزنده است، بلکه نقشه ای نیز نداردو هر دو طرف با احتیاط گام بر می دارند.
 
 
 

دیپلماسی ایرانی: چه کسی می داند، شاید پایان داستان ایران و آمریکا نیز مانند افسانه سرزمین نارنیا خوش باشد و عاقبت، پایان زمستان از راه برسد. این را یکی از همان گروگان های آمریکایی می گوید که 444 روز در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفته شد و علاوه بر اینکه به زبان فارسی تسلط دارد، با زنی ایرانی نیز ازدواج کرده است. جان لیمبرت که پیش تر دستیار وزارت خارجه آمریکا و مسئول میز ایران بود، هم اکنون از استادان علوم سیاسی آکادمی نیروی دریایی آمریکا به شمار می رود. آنچه در زیر می خوانید یاداشتی است که او در حمایت از مذاکره ایران و آمریکا و به کار گرفتن روش های دیپلماتیک منتشر کرده است. روش هایی که دهه هاست خاک می خوردند و اکنون دیپلمات ها باید با ظرافت دیپلماتیک آنها را به کار بندند هر چند که زمین لغزنده است و موانع بی شمار.

 در کتاب سرزمین افسانه ای نارنیا، به قلم سی اس لوینز، جادوی یک جادوگر سفید این است که همیشه زمستان سفید ادامه داشته باشد و هیچگاه کریسمسی دیگر فرا نرسد. 34 سال است که روابط ایران – آمریکا نیز به سرنوشت این سحر دچار شده و  یک زمستان طولانی و سخت ادامه دارد.

اما اکنون نشانه هایی از آب شدن یخ ها به چشم می خورد. گفت و گوی تلفنی 27 سپتامبر روحانی و اوباما، از بسیاری جنبه ها بی سابقه و تاریخی بود. این نخستین باری بود که رئیس جمهور آمریکا با همتای خود در جمهوری اسلامی مکالمه تلفنی انجام می داد. مکالمه ای که فراتر از پیام هایی بود که پیش از این از طریق میانجی ها رد و بدل می شد. در اکتبر 1979، ابراهیم یزدی، وزیر خارجه اسبق ایران الگوی معلول دیپلماسی ایرانی را برای 34 سال رقم زد. او با همتای خود سایروس ونس در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل ملاقات کرد. یزدی در پاسخ به پرسشی از جانب ونس در مورد چگونگی روابط ایران و آمریکا پس از تغییرات ایجاد شده در تهران، تنها به فهرست بلند بالایی از شکایت ها علیه آمریکا اشاره کرد که تاریخ برخی از آنها به دهه ها قبل باز می گشت. تکرار این پرسش از جانب ونس نیز، پاسخ مشابهی را از سوی یزدی به دنبال داشت.

روحانی و اوباما در نیویورک گفت و گوی متمدنانه ای داشتند و آسمان هم به زمین نرسید.

 

جانشین های بعدی یزدی نیز الگوی مشابهی را دنبال کردند. در سال های پس از این ملاقات، دست کم 90 درصد از دیپلماسی ایران شامل مطرح کردن گله و شکایت بود. نمایندگان ایران تا جایی پیش رفتند که آمریکا را مسئول قطع روابط دوجانبه در آوریل 1980 معرفی کردند. شش ماه پس از اینکه ماجرای گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران اتفاق افتاد.

در اوایل نوامبر 1979، یعنی چند روز پس از اشغال سفارت، بنیانگذار انقلاب اسلامی اعلام کردند که هیچ مقامی از ایران نباید با نمایندگان کارتر ملاقات کند. در آن زمان کارتر؛ رمزی کلارک و ویلیام میلر را به استانبول فرستاده بود تا پیام شخص کارتر را به دست ایشان برسانند. اما تصمیم گیری بنیانگذار انقلاب موجب شد که این دو نماینده ملاقاتی با مقامات ایران نداشته باشند و در نتیجه پیام کارتر نیز به ایشان نرسید و در نهایت گروگانگیری به یک بحران تمام عیار تبدیل شد.

اکنون پس از دهه ها سرمای کشنده، یخ ها در حال آب شدن است . روحانی و اوباما در نیویورک گفت و گوی متمدنانه ای داشتند و آسمان هم به زمین نرسید. باوجود نگرانی های تندروها در دو طرف؛ نه ایران و نه ایالات متحده از حقوق و اصول خود کوتاه نیامد.

از سوی دیگر رئیس جمهور ایران از میانه روی سخن گفت و تاکید کرد به دقت به سخنرانی اوباما گوش فرا داده است. همچنین وزرای خارجه ایران و آمریکا نیز در چارچوب نشست وزیران خارجه ایران و گروه 1+5 (آمریکا، انگلیس، فرانسه، چین، روسیه و آلمان)، با یکدیگر ملاقات کردند. هر دو نتیجه نشست را مثبت ارزیابی کردند و معنی آن نیز روشن بود: هرچند گله و شکایت های ایران همچنان ادامه دارد اما این بار دیپلماسی حرف بیشتری برای گفتن دارد.

سیاستمداران علاقه دارند که بگویند،شکست یک گزینه نیست اما در مورد ایران و آمریکا شکست همواره یک گزینه بوده است. همواره این احتمال وجود دارد که خوش بینی های جاری و فضای ایجاد شده ، راه به جایی نبرد. همانگونه که فرصت های مشابهی در گذشته نیز از دست رفته است. برای مثال مادلین آلبرایت، وزیر خارجه اسبق آمریکا در سال 1998، پیشنهاد جاده راه روابط بهتر با ایران بدون پیش شرط را مطرح کرد که به دلیل سوء تفاهم ها، درک غلط، تصور بد، زمان نامناسب یا حتی بدشانسی، به شکست انجامید.

سیاستمداران علاقه دارند که بگویند،شکست یک گزینه نیست اما در مورد ایران و آمریکا شکست همواره یک گزینه بوده است.

 

باوجود اینکه یخ های زمستانی طولانی در حال آب شدن است اما زمین همچنان لغزنده است. بیش از سه دهه ای که با بیهودگی سپری شده، تاثیر خود را بر جای گذاشته است. برای 34 سال، تنها ابزار دو طرف، چکش بوده است. اکنون مقامات باید دوباره بیاموزند که چگونه از ابزاری ظریف تر که به دنبال بی استفاده ماندن فرسوده شده اند، استفاده کنند. از انقلاب اسلامی تا کنون دو طرف همواره زبان تهدید، اتهام زنی و شعارهای توخالی را علیه یکدیگر به کار گرفته اند. ایران بخشی از محور شرارت است و آمریکا استکبار جهانی خوانده می شود. 34 سال تجربه، دو طرف را در ترساندن یکدیگر، خلاق کرده است. گاهی نیز سوء نیت ها فراتر از کلام می رود و هواپیمای حامل مسافران ایرانی هدف قرار می گیرد یا اینکه صدها دریانورد آمریکایی در بیروت کشته می شوند.

زمین جدید نه تنها لغزنده است، بلکه نقشه ای نیز ندارد. هر دو طرف در این زمین جدید با احتیاط گام بر می دارند. در واشینگتن، آمریکایی ها در اعمال تحریم ها علیه ایران و زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی در مواردی نظیر حقوق بشر؛ حمایت از تروریسم و برنامه های هسته ای، کارکشته شده اند.

اشاره  به نرمش قهرمانانه و تاکید بر میانه روی، حاکی از آن است که ایران پس از 34 سال دریافته که این روش های غیر آشنا می تواند بیش از شعار و تهدید، منافع جمهوری اسلامی ایران را حفظ کند.

آنچه هیچ طرفی نمی تواند انجام دهد، به کار گرفتن روش های دیپلماتیک سنتی است که مدت ها بلا استفاده مانده و روابط دو جانبه را به نحوی تغییر داده که به نفع هیچ طرفی نیست. اشاره رهبری به نرمش قهرمانانه و تاکید گاه و بی گاه روحانی بر میانه روی، حاکی از آن است که ایران پس از 34 سال دریافته که این روش های غیر آشنا می تواند بیش از شعار و تهدید، منافع جمهوری اسلامی را حفظ کند.  

اما چه ابزاری به دو طرف کمک می کند از فرصت جاری بهره برداری کنند؟ این ابزار محرمانه نیستند و برای هر کسی که مذاکره را بر موعظه کردن، ژست گرفتن و تهدید و ارعاب ترجیح بدهد، شناخته شده است:

گوش فرادادن: یک مذاکره کننده همواره به دقت به آنچه که طرف مقابل می گوید گوش فرا می دهد و به دنبال واقعیت های پنهان در کلمات است. شناخت آن چیزی که طرف مقابل می خواهد اهمیت زیادی دارد، چرا که اغلب این خواسته با خواسته های طرف مذاکره کننده تفاوت دارد. برای مثال در مورد ایران، درک این نکته اهمیت دارد که وقتی مقامات ایرانی بر عدالت و حقوق شان تاکید می کنند، چه منظوری دارند.

صبر: 34 سال بی اعتمادی با یک نشست یا یک مکالمه تلفنی از بین نمی رود. بدون تردید عقب گردها و ناامیدی های زیادی در انتظار مذاکره کنندگان خواهد بود که با دستور کار ویژه گروه ها و اشخاصی که نابودی روند مذاکره را نشانه گرفته اند، ترکیب می شود. برخی نیز از سر بی اطلاعی یا به طور ساماندهی شده؛ قضاوت های ناعادلانه ای خواهند داشت. آنچه اهمیت دارد، کنار نشستن پس از یک شکست نیست ، بلکه تلاش برای تحقق هدفی است که به موجب آن مذاکرات در جهتی پیش برود که منافع دو طرف تضمین شود.

کنترل لحن: دیپلماسی نیازمند انتخاب کلمات با دقت فراوان است. زمانی که مقامات آمریکایی در کمیته سنا علیه ایران سخن می گویند یا اوباما مدت کوتاهی پس از گفت و گو با روحانی به روی میز بودن گزینه ها اشاره می کند، لحنی را به کار می برد که در دیپلماسی جایی ندارد. این لحن و به کار بردن واژه های نامناسب در ادبیات دیپلماتیک می تواند این باور را که ایالات متحده خواستار تعامل با ایران بر مبنای احترام متقابل است را زیر سئوال ببرد.

در داستان نارنیا نیز سرانجام زمستان سخت و طولانی به پایان می رسد. البته که این یک داستان است و ما در واقعیت با مشکلات و موانع ناشناخته ای در راه غلبه بر دهه ها خصومت مواجه هستیم. آنچه من می توانم پیش بینی کنم، این است با آغاز مذاکرات نمایندگان ایران و آمریکا آنها به سرعت این پرسش را از خود خواهند داشت که تمامی این مجادله بر سر چه چیزی بوده و چرا 34 سال زمان برای بهبود روابط تلف شده است.

تحریریه دیپلماسی ایرانی / 10

 

 
 
 

 

نوشته شده در پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:,ساعت 17:21 توسط savalan| |
تحولات اخیر مصر:زمینه ها،پی آمدها،روندها

چه کسانی از شکست انقلاب سود بردند؟

حسین جابرانصاری، سفیر سابق سابق ایران در لیبی و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه در دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی با اشاره به زمینه ها،پی آمدها،روندهای تحولات مصر معتقد است که این تحولات تنها یک قطعه از پازل منطقه ای است و باید از ارزیابی های ساده انگارانه و موردی به شدت پرهیز شود.
 
 

دیپلماسی ایرانی: 1.اشتباهات تاکتیکی و راهبردی اخوان و مرسی در زمینه سیاست داخلی و خارجی بی تردید در موفقیت نسبی تحولات غیر دمکراتیک و ضداخوانی اخیر در مصر و منطقه تاثیرگزار بوده است اما به نظر می رسد این اشتباهات بیش از آنکه نقشی آفریننده و خلق کننده در این زمینه داشته باشد، نقشی افزاینده و تسریع کننده داشته است. نگاهی مقایسه ای به تحولات مصر و تونس به اثبات این فرضیه کمک می  کند، زیرا آنچه بعنوان اشتباهات اساسی اخوان در مصر ذکر می شود اکثرا در تونس و توسط جنبش النهضة و رهبری آن تکرار نشد اما روند دمکراتیک در تونس نیز که از همان ابتدای سقوط بن علی با موانع متعدد روبرو بود، در چند ماهه اخیر با عقبگرد جدی مواجه گردیده و علیرغم انعطاف باز هم بیشتر النهضه و ائتلاف حاکم نتوانسته است از وضعیت بحرانی خارج شود. از همین رو بنظر می رسد روند تحولات اخیر مصربیش و پیش از آنکه محصول اشتباهات اخوان المسلمین باشد، نتیجه طراحی و برنامه ریزی کانون های ضدانقلاب در مصر، منطقه و جهان بوده است.

2-  کانون های ضدانقلاب در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی قابل بازیابی و شناسائی است. در هر سه این سطوح، کانون های قدرتی که در دهه های اخیر از وضعیت سابق مصر نفع می برده اند از همان ابتدای تحولات منجر به سقوط مبارک تلاش نمودند اگر می توانند شخص مبارک را با اعمال رفرم هائی محدود، حفظ نمایند والا با حذف وی و جایگزینی عمرو سلیمان رئیس سرویس امنیتی مصر حافظ وضع سابق باشند و هنگامی که گسترش اعتراضات مردمی ریسک بهم ریختن کلی اوضاع کشور و حصول دگرگونی کلان در سیاست های داخلی و خارجی را برای این کانون های قدرت در پی آورد با نقش آفرینی ارتش بعنوان مدیر دوران انتقالی و حذف مبارک و سلیمان مهار تحولات انقلابی را در دستور کار خود قرار دادند.

3-   مهار انقلاب توسط ارتش یعنی کانون محوری قدرت در تمامی دهه های گذشته (حداقل از کودتای افسران آزاد در سال 1952 تا به امروز) عملا به عدم تکامل روند انقلاب و تبدیل انقلاب مصر به انقلابی ناقص منجر شد. به نحوی که تغییر در نهادهای مهم قدرت یعنی ارتش، سرویس های امنیتی، قوه قضائیه و رسانه های گروهی به برخی چهره ها و روسای این نهادها محدود مانده وساختارهای اصلی آن تقریبا دست نخورده باقی ماند. اخوان المسلمین نیز که در مرحله اول انقلاب با قرار گرفتن تاکتیکی در کنار ارتش عملا به موفقیت روند مهار انقلاب کمک کرده بود، در مراحل بعدی و بویژه پس از کسب مقام ریاست جمهوری تلاش نمود تا حدودی این اشتباه را جبران نماید اما تلاش هایش بدلیل قرار داشتن قدرت صلب و پنهان در اختیار نهادهای پیش گفته با موفقیت چندانی همراه نشد.

4-   آنچه به این عدم موفقیت دامن زد شکاف های عمیق اجتماعی و سیاسی میان نیروهای تحول خواه بود. اگر تا سقوط مبارک همه نیروهای تحول خواه اعم از اسلامگرایان (اخوانی،سلفی جهادی و میانه روهای عمدتا منشعب از اخوان) و سکولارها (ملی گرایان،قومی گرایان و لیبرال ها) با یکدیگر متحد بوده و یک هدف واحد (سقوط نظام مبارک) را پی گیری می کردند، پس از تحقق این هدف اولیه انقلاب در زمینه گام های بعدی و شکل گیری نظام جدید با یکدیگر اختلاف پیدا کردند. حدوث این اختلافات البته طبیعی بود اما برخی اشتباهات اخوان و نیروهای تحول خواه از یکسو و برنامه ریزی و اقدامات هدفمند و لایه لایه و پیچیده همان کانون های محوری ضد انقلاب در داخل و خارج به این شکاف ها به صورت غیر طبیعی دامن زد و زمینه را برای شکست همه تحول خواهان و اعاده قدرت توسط حافظان وضع سابق فراهم نمود. به عبارت دیگر آنچه بستر اجتماعی لازم برای کودتای ارتش و بازگشت نهادها و بقایای نظام سابق را فراهم نمود تشدید هدفمند شکاف های اجتماعی موجود توسط کانون های قدرت ذینفع وضع سابق بود اما بدون کودتا و قدرت نمائی مستقیم ارتش امکان نهائی نمودن این روند وجود نداشت زیرا قدرت سازماندهی و بسیج اجتماعی اخوان المسلمین همانگونه که در همه انتخاباتهای پس از انقلاب خودنمائی کرد به هیچ وجه قابل مقایسه با گروههای اجتماعی رقیب نبود.

5-   برای تقریب به ذهن می توان گفت اگردر ایران دهه 1330 شمسی توطئه محافل دربار و حامیان خارجی آنها یعنی انگلستان و آمریکا در بستر شکاف موجود میان نیروهای تحول خواه ملی و اسلامی، 30 تیر 1330 را به 28 مرداد 1332 منتهی نمود، مشابه همان روندها و اقدامات، مصر 30 ژانویه 2011 را به مصر 3 جولای 2013 رسانید. به همین سیاق اگر دلایل شکست نهضت ملی شدن صنعت نفت در ایران را نمی توان به اشتباهات جریانهای ملی و اسلامی فروکاست و نقش روشن کانونهای ضد تحول در ایران و جهان در کودتای 28 مرداد را انکار کرد آنگونه که محمد رضا پهلوی و محافل وابسته به نظام سابق مدعی آن هستند و حتی به گزاف از "قیام ملی 28 مرداد 32"؟؟؟ سخن می گویند، کودتای کانونهای ضدانقلاب به رهبری ارتش مصر را نیز نمی توان به وجود زمینه های اجتماعی و صف بندی بخش هائی از جامعه و نخبگان تحول خواه مصر در برابر اخوان المسلمین فروکاست و آن  را به گزاف انقلابی مردمی دانست. نخستین اظهارات علنی محمد البرادعی چهره برجسته نیروهای تحول خواه سکولار که بدلیل ضدیت با اخوان در کنار ارتش قرار گرفته و با پذیرش پست معاونت رئیس جمهور موقت پس از کودتا وظیفه ترمیم چهره ارتش و کودتاگران در فضای بین المللی را بر عهده گرفته بود،پس از استعفا از مسئولیت خویش و خروج از کشور درباره دلایل استعفا موید همین برداشت است آنجا که می گوید:متاسفانه به این نتیجه قطعی رسیدم که ادعای مرسی درباره دولت پنهان درست بوده و این بقایای نظام سابقند که قدرت را در کشور مجددا بعهده گرفته اند. (نقل به مضمون)

6-   اگر در سطح داخلی کانون های قدرتی چون ارتش، سرویس های امنیتی،قوه قضائیه و رسانه های گروهی نقش محوری را در مدیریت تلاشهای ضدانقلاب بعهده داشته و از بیشترین نقش در شکست انقلاب ناتمام مصر و اعاده نسبی وضعیت سابق برخوردار هستند در سطح منطقه ای رژیم صهیونیستی و دولت عربستان سعودی بعنوان دو قدرت اصلی متضرر از انقلابهای عربی، این نقش را ایفاء نموده اند. رژیم صهیونیستی که همواره یکی از عوامل موثر برتداوم حیات و قدرت خود را وجود نظام های غیرمردمی و ادعای مزیت نسبی خود بعنوان به اصطلاح "تنها دموکراسی موجود"؟؟ در "کویر دیکتاتوری های منطقه عربی" می دانست، وقوع انقلابهای عربی و بویژه انقلاب مصر را بطور طبیعی ناقض این مزیت و تغییر دهنده وضعیت راهبردی خود می دانست، از اینرو در صف مقدم نیروهائی قرار گرفت که همه تلاش خود را برای مهار این انقلابها و شکست آن بکار گرفتند.عربستان سعودی نیز که اضافه بر منافع خود در ادامه وضع سابق  جهان عرب، اساسا موجودیت نظام سیاسی مرتجعانه خود و بقای منظومه شیخ نشین های عربی خلیج فارس را در پرتو روند انقلابهای عربی در خطر می دید در کنار اسرائیل و در مقدمه نیروهای منطقه ای مخالف انقلاب و تحول قرار گرفته و تمامی امکانات مالی، سیاسی، امنیتی و شبکه روابط منطقه ای و بین المللی خود را در خدمت شکست انقلاب مصر و دیگر انقلابهای عربی قرار داد. تلاش گسترده اسرائیل برای حمایت آمریکا و غرب از کودتای اخیر مصر و کمک های مالی میلیاردی عربستان و امارات و کویت به دولت کودتا و حمایت آشکار سیاسی از آن تنها نمودهای اخیر اعمال این سیاست توسط دو بازیگر منطقه ای پیش گفته است.

7-   سیاست امریکا در تعامل با انقلاب مصر و کودتای اخیر حداقل در ظاهر از چندلایگی و غموض بیشتری در مقایسه با سیاست این بازیگران منطقه ای برخوردار بوده،اما آنچه مسلم است راهنمای امریکا و غرب سرمایه داری در برخورد با مسائلی از این دست منافع سیاسی و امنیتی و اقتصادی خود و هم پیمانان منطقه ای چون دو بازیگر پیش گفته است.تعامل آمریکا با انقلاب یمن و بحرین دو نمونه از اعمال همین سیاست راهبردی است.در هر دو کشور علیرغم سیاست اعلامی آشکار غرب در حمایت از حقوق و آزادیهای مردمی، مدیریت عملی مهار انقلاب به عربستان سعودی سپرده شد یا حداقل ابتکار عمل عربستان در این جهت به رسمیت شناخته شده و زمینه تقویت و موفقیت آن فراهم گردید.در مصر با توجه به نقش محوری این کشور در تحولات منطقه،آمریکا ایفای نقش مستقیم تری داشت و سیاست خود در زمینه مدیریت تحولات انقلاب مصر را در درجه نخست از طریق تقویت ارتباط نهادینه با کانون های قدرتی چون ارتش و سرویس امنیتی مصر و در درجه بعد از طریق ایجاد و فعال سازی شبکه ارتباطات با اخوان المسلمین بعنوان مهمترین نیروی اجتماعی سازمان یافته و تحول خواه پی گیری نمود.این سیاست دوپایه درشرائطی که دو بازیگر مهم و اصلی صحنه سیاست مصر یعنی ارتش و اخوان بدلایل مختلف از جمله رویکرد محافظه کارانه تاریخی اخوان و عدم توانائی و تمایل ارتش در مراحل اولیه انقلاب برای رویاروئی مستقیم با اخوان از رویاروئی با رقیب قدرتمند خود پرهیز می نمود با مشکل عملی جدی فراروی خود مواجه نبود.

تحولات مصر تنها یک قطعه از پازل منطقه ای است که می بایست بعنوان یک کل بهم پیوسته مورد توجه قرار گرفته و از ارزیابی های ساده انگارانه و موردی به شدت پرهیز شود. شروع مجدد مذاکرات میان حکومت خودگردان فلسطین و اسرائیل رویدادهائی اتفاقی نیست. بنظر می رسد خاطر مدیران منطقه ای و بین المللی روند تحولات انقلابی جهان عرب با "شکست"؟ انقلاب مصر از آینده تحولات منطقه تا حدودی آسوده شده است.

8-   اما در گذر زمان و پس از تلاشهای این دو بازیگر عمده داخلی و بویژه ارتش برای تسویه حساب با طرف دیگر و یک کاسه کردن ساختار قدرت به نفع خویش،آمریکا در معرض انتخاب میان ارتش و اخوان قرار گرفت و طبیعی بود و هست که در چنین انتخابی جانب ارتشی را بگیرد که از رابطه نهادینه و ارگانیک با آن از توافق کمپ دیوید تا بحال برخوردار است،نه اخوان که اگرچه بدلیل مدرسه محافظه کارانه اش از رویاروئی مستقیم با آمریکا پرهیز دارد اما در صورت تثبیت قدرت خود یا آنچه در ادبیات اخوانی مرحله تمکین نامیده می شود منافع ملت های منطقه و امت اسلامی را نمایندگی می کند.با این حال بنظر می رسد ابتکار عمل در کودتای اخیر با کانونهای اصلی ضد انقلاب در دو سطح داخلی و منطقه ای بوده و آمریکا از تحرک آنها عملا حمایت نموده است.البته آمریکا از تضعیف بیش از اندازه اخوان بدلیل تاثیراتی که در زمینه گسترش افراطی گری القاعده ای خواهد داشت نگران بوده و برخی دوگانگی ها در سیاست اعلامی آمریکا در تعامل با تحولات جاری نیز بیش از آنکه نتیجه تردید آمریکا در انتخاب پیش گفته میان ارتش و اخوان باشد نتیجه اختلاف ارزیابی با ارتش و حامیان منطقه ای کودتا در زمینه دامنه اقدامات پس از کودتا و نحوه تعامل با اخوان می باشد.

9-   ارتش و حامیان منطقه ای آن شرائط مصر و منطقه را برای سرکوب شدید اخوان و هم پیمانانش و حتی حذف مجدد اسلامگرایان از گردونه سیاست رسمی مناسب دانسته و سرکوب اعتراضات مردمی و کشتار وسیع بعمل آمده در حوادث اخیر را در همین چارچوب پی گیری نموده اند.روندی که در صورت تکمیل به غیرقانونی اعلام نمودن اخوان و شاخه سیاسی آن و مدیریت تحولات کشور در قالب یک دمکراسی نمایشی و کنترل شده و بازگشت نسبی مناسبات سابق کشور در سیاست خارجی و داخلی منجر خواهد شد.اخوان در تعامل با این وضعیت در شرائط سختی قرار گرفته است:بازی در ذیل سقف محدود تعیین شده از سوی ارتش یعنی حداکثر یک چهارم تا یک سوم کرسی های پارلمان و عدم حضور در سطح ریاست جمهوری را بپذیرد یا برای بهم ریختن نظم جدید تلاش کند.موفقیت گزینه دوم از راههای سنتی مانند ضد کودتائی در داخل ارتش یا انقلابی جدید با مدرسه اخوان و محافظه کاری تاریخی اش همخوان نیست و تسلیم در برابر شرائط و نظم جدید هم با دو مشکل عدم تضمین توقف ارتش در همین حد از برخورد و عدم پذیرش پایگاههای داخلی و مردمی اخوان بعلت خونریزی وسیع بعمل آمده مواجه است.از سوی دیگر ارتش هم برای تثبیت نظم جدید با یک مشکل اساسی داخلی و یک مانع موثر خارجی مواجه است: پایان ترس تاریخی توده های مردم و نخبگان تحول خواه کشور از نهاد دولت و سرویس های مخوف نظامی و امنیتی آن بعنوان اثر مستقیم  انقلاب 2011 و تردید و تحفظ امریکا و غرب در زمینه امکان حذف یا محدودیت شدید اخوان و اسلامگرایان بدلایل پیش گفته.وضعیتی که موجد فضای شدید امنیتی و پلیسی فعلی بوده و  گزینه های متعددی را فراروی آینده مصر قرار داده است.

10-   تحولات اخیر مصر و جهان عرب در صورت تثبیت، پی آمدهای ذیل را در دوسطح داخلی و خارجی بهمراه خواهد داشت،

در سطح داخلی: توقف روند دمکراتیک و انتخابات رقابتی، تثبیت و اعاده مجدد نقش کانونی ارتش و سرویس های امنیتی،تشدید بحران اعتماد و تعمیق بیشتر شکاف های اجتماعی و سیاسی نیروهای تحول خواه اسلامگرا و سکولار،ناامیدی گروههای وسیعی از نخبگان و توده های مردمی از تحولات انقلابی و تغییر در کشور،شکاف بیشتر میان نیروهای اسلام سلفی سنتی(حزب نور و جنبش دعوت سلفی)،اسلام رسمی دولتی(الازهر و نهاد افتاء) واسلام صوفی سنتی از یکسو واسلام اخوانی(اخوان المسلمین،حزب آزادی وعدالت)واسلام سلفی جهادی(جماعت اسلامی،جهاد اسلامی و احزاب سیاسی آن)از سوی دیگر.

در سطح خارجی: توقف روند تحولات دمکراتیک و شکل گیری تدریجی نظام های مردمی در منطقه،توقف روند قدرت گیری نسبی اخوان المسلمین در منطقه،تقویت مجدد گفتمان افراطی گری با دو گونه سلفی القاعده ای و سکولار خود و تشدید اقدامات و سیاستهای افراط گرایانه بعنوان پی آمد شکست میانه روی و روندهای دمکراتیک رقابتی،تقویت موضع عربستان بعنوان حافظ نظم سابق منطقه ای، بهبود وضعیت رژیم صهیونیستی بعنوان بزرگترین ذینفع شکست انقلابها و توقف روند دمکراتیک در منطقه، تضعیف موقعیت جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در فلسطین و تقویت جریان سازش فلسطین به رهبری ابومازن، تضعیف جدی موقعیت ایران و ترکیه بعنوان بزرگترین نیروهای تحول خواه و حامیان انقلابهای مردمی و منادیان تغییر در منطقه.

11-  تحولات مصر تنها یک قطعه از پازل منطقه ای است که می بایست بعنوان یک کل بهم پیوسته مورد توجه قرار گرفته و از ارزیابی های ساده انگارانه و موردی به شدت پرهیز شود. شروع مجدد مذاکرات میان حکومت خودگردان فلسطین و اسرائیل پس از سه سال توقف و بدون تحقق شرط اصلی طرف فلسطینی (توقف شهرک سازی در اراضی کرانه باختری) بلافاصله پس از کودتای مصر و تحولات اخیر سوریه با فاصله کمی از سرکوب اخوان و تثبیت نسبی کودتای مصر،رویدادهائی اتفاقی نیست.بنظر می رسد خاطر مدیران منطقه ای و بین المللی روند تحولات انقلابی جهان عرب با "شکست"؟ انقلاب مصر از آینده تحولات منطقه تا حدودی آسوده شده و اینک با تلاش برای پیشروی نسبی در فلسطین و سوریه، در صدد فرار به جلو و سرعت دادن به روند تحرکات راهبردی خود می باشند. تقابل و تعامل با این روند، نیازمند نگاه همه جانبه به تحولات منطقه و طراحی و اقدام در قالب یک راهبرد مشخص و متقابل می باشد که می بایست در بحثی مستقل بدان پرداخت./16

نوشته شده در پنج شنبه 18 مهر 1392برچسب:,ساعت 17:19 توسط savalan| |
یک مکالمه تلفنی که هزار روایت را برانگیخت

عبور ایران و آمریکا از ناز و نیاز

تماس تلفنی کوتاه میان اوباما و روحانی بمب خبری بود که توجه تمام رسانه ها را به خود جلب کرد. ولی این تماس تلفنی تا چه اندازه اهمیت دارد و در فضای عینی روابط ایران و آمریکا چه تاثیری می تواند بگذارد؟ این سوالی است که دیپلماسی ایرانی در گفتگو با کارشناسان سیاست خارجی مورد بررسی قرار داده است.
 
نویسنده :
وحید عابدینی
 
 

دیپلماسی ایرانی: شاید هیچ کدام از دانشجویان خط امام که در 13 آبان 58 از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند نمی دانستند قفل بر در سفارتی می زنند که تا 35 سال بعد بسته خواهد بود و رابطه ای را به هم می زنند که برقراری آن به یکی از مسائل پیچیده و بغرنج، نه تنها در سیاست خارجی دو کشور که در عرصه بین المللی تبدیل می شود. حالا سی و چهار سال است که دولت هایی در دو کشور بر سرکار می آیند که همت خود را صرف برقراری این رابطه می کنند ولی کلید در قفل نمی چرخد. رونالد ریگان، رئیس جمهور آمریکا، مک فارلین، مشاور امنیت ملی خود را با کیک و کلت و کتاب مقدس به تهران فرستاد تا رابطه دوباره برقرار شود. هرچند مذاکرات اولیه مخفی ماند ولی کسانی هم در ایران بودند که از برقراری رابطه ایران و آمریکا نگران بودند و رابطه پنهانی را برملا کردند تا برای ریگان رسوایی ایران- کنترا رقم بخورد و دیگر کسی جرات نکند برای برقراری رابطه پنهانی اقدام کند.

سالها بعد ولی سید محمد خاتمی، که روزگاری به لحاظ فکری با دانشجویان خط امام همفکر بود، به ریاست جمهوری ایران رسید و در مصاحبه با شبکه سی ان ان با مردم آمریکا از دیوار بی اعتمادی بین دو کشور گفت و برای از بین بردن این دیوار تلاش کرد؛ هرچند نگرانی خاتمی از مخالفان رابطه در تهران او را از دست دادن با کلینتون برحذر داشت. وقتی بوش آمد و حملات یازده سپتامبر رخ داد ایران، در میان هلهله شادی اعراب، آغوشش را گشود تا آمریکای ضربه خورده را تسلی دهد. همین بود که اولین تماس های دیپلماتیک ایران و آمریکا را رقم زد که ظریف به عنوان سرپرست هیئت ایرانی با آمریکاییها در مورد موضوع افغانستان با آمریکاییها سر یک میز نشست. مذاکراتی که به دور پاریس مشهور شد و کمک های ایران به آمریکا در حمله به افغانستان را رقم زد. ولی این آغوش گشوده با «محور شرارت» نامیدن ایران از سوی جرج بوش پسر به دلخوری انجامید. بوش که خود را حاکم دنیا می دید دست دراز شده ایران را پس زد. چنین شد که چندی بعد محمود احمدی نژاد با مشت های گره کرده و ادبیاتی تند در ایران بر سر کار آمد تا آمریکاییها بفهمند در همیشه بر یک پایه نمی چرخد.

اما این بار نوبت آمریکاییها بود که رئیس جمهوری را برگزینند که سخن از تعامل با ایران به زبان بیاورد. باراک اوباما، با شعار تغییر در سیاست خارجی بر سر کار آمد و مسئله ایران یکی از پرونده هایی بود که باید بوی تغییر را می شنید. دو نامه اوباما به رهبری ایران، اولین تلاش های او برای این تغییر بود؛ هرچند نامه اول جوابی سرد داشت و نامه دوم بی جواب ماند.

پیروزی حسن روحانی، کاندیدای میانه روی تحت حمایت اصلاح طلبان، باز امیدها را برای رابطه تقویت کرد. اینک همه چشم ها به راهروهای نیویورک بود که ببینند حسن و حسین، دو رئیس جمهور میانه روی دو کشور همدیگر را در آغوش می گیرند؟ این اتفاق نیفتاد و در حالی که همه از تحولی در رابطه ایران و آمریکا دلسرد بودند در دقیقه نود و زمانی که حسن روحانی در حال ترک کشور اوباما بود، باراک اوباما گوشی تلفن را در دست گرفت و تلفن موبایل روحانی را گرفت. خطوط پیام اینک پیغامبر دوستی بودند که سی و پنج سال با دشمنی جایگزین شده بود. خبر صحبت تلفنی کوتاه روحانی و اوباما همچون بمب در فضای رسانه ای منتشر شد و فردای آن روز جوانان خوشحال ایرانی را برای استقبال حسن روحانی به فرودگاه تهران کشاند. ولی واقعا این تماس تلفنی چقدر مهم است؟ آیا واقعا می توان گفت این گفتگوی کوتاه تلفنی بر روابط دو جانبه تاثیر گذار است؟ آثار این گفتگوی تلفنی چه می تواند باشد؟ این موضوع را با چند کارشناس سیاست خارجی در میان گذاشتیم.

جاوید قربان اوغلی، کارشناس سیاست خارجی ایران در مورد اهمیت این تماس تلفنی در گفتگو با دیپلماسی ایرانی می گوید: «این تماس تلفنی اگر هیچ نتیجه ای جز شکستن تابوی 35 ساله بر روابط ایران و آمریکا نداشته باشد باز مهم است. به تعبیر آقای خاتمی دیوار بی اعتمادی که در این 35 سال بین ایران و آمریکا ایجاد شده به انباشت مسائل و مشکلات میان دو طرف منجر شده و نباید انتظار حل یک ساعته همه این مشکلات را داشت. باید سیاست صبر و تانی را در پیش گرفت و منتظر گام های بعدی بود. این صحبت تلفنی گام اول است و در این مکالمه وزرای خارجه دو کشور مسئول ادامه پیگیری روابط شده اند. به نظر من در صورت پیگیری امور توسط دو وزیر خارجه این اتفاق تاثیری جدی بر روند حل مسئله هسته ای ایران خواهد داشت.»

سید محمد صدر، معاون اسبق وزارت خارجه  کشورمان نیز گفتگوی تلفنی اوباما و روحانی را گام مهم و ارزشمندی می داند که می تواند مسیری برای حل  وفصل تنش ها ایجاد کند. او در گفتگو با دیپلماسی ایرانی می گوید: « مطرح شدن بحث پرونده هسته ای در این گفتگو حائز اهمیت است. البته در کنار این مکالمه تلفنی، ملاقات وزرای خارجه دو کشور نیز امیدهایی برای حل مسائل فی مابین دو کشور به خصوص در حوزه مسئله هسته ای ایران ایجاد کرده است. سخنرانی مقام معظم رهبری و تاکید ایشان بر نرمش قهرمانانه در دیپلماسی و همچنین فتوای ایشان در مورد حرمت ساخت و کاربرد سلاح های هسته ای که از سوی جامعه جهانی مورد توجه قرار گرفته است، فضای مثبتی برای دیپلماسی ایران ایجاد کرد. دیپلماسی مقتدرانه دکتر روحانی و لحن مثبتی که ایشان در مواجهه با جامعه جهانی به کار گرفت، دریچه ای برای حل مسائل ایران به خصوص پرونده هسته ای ایران ایجاد کرده است»

 فراموش نکنیم که دشمنان این تعامل و توسعه گفتگوها در سطح جهان و به ویژه منطقه زیادند و منتظرند که از هر اشتباه کوچکی سوء استفاده نموده و وضعیت را به حالت سابق برگردانند.» شاید لنگه کفش پرت شده به سوی روحانی در فرودگاه نمادی است از مخالفانی که از برقراری رابطه ایران و آمریکا نگرانند.

دکتر عبدالرضا فرجی راد، نایب رئیس انجمن ژئوپلیتیک ایران در گفتگو با دیپلماسی ایرانی اهمیت مکالمه تلفنی آقای اوباما و رئیس جمهور اسلامی ایران را در این می داند که این اتفاق بعد از سی و چند سال رخ می دهد. او می گوید:  «در این سی وچند سال، قبل از این مکالمه، دنیای سیاست چندین بار منتظر  تعاملی بین ایران و امریکا بود که در بزنگاه ها به رغم تلاش ها و تبلیغات اولیه به انجام نمی رسید. از جریان مک فارلین گرفته تا دیدار جناب آقای خاتمی از نیویورک و تلاش کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا برای تماس با اقای خاتمی که همگی در نهایت بی نتیجه ماند. حتی در آن زمان آقای کلینتون در سخنرانی اقای خاتمی در جلسه حضور پیدا کرد. بر اساس تجربیات قبلی خیلی ها فکر می کردند که این بار نیز این تعامل بر قرار نشود بویژه انکه برغم تبلیغات رسانه ای جهانی گفته می شد که دو رئیس جمهور در سر میز ناهار به احتمال زیاد با یکدیگر دست خواهند داد که با انجام نشدن آن این ظن و گمانها باقی ماند. ولی با این مکالمه تلفنی و اعلام خبر ناگهانی ان یخ ها باز شد و امیدواری های زیادی برای حل و فصل مسائل دو جانبه و منطقه ای بوجود امده است.»

فرجی راد که سابقه سفارت ایران در نروژ را در کارنامه خود دارد، این اتفاق را در رابطه کلی ایران با دنیای غرب به خصوص اروپا مثبت تلقی می کند و می گوید: «از آنجاییکه رابطه دولت اوباما با اروپا، بر خلاف دوران بوش، خوب است لذا اروپا و آمریکا تا حدود زیادی مسائل را با هم هماهنگ می کنند لذا اگر اعتمادسازی بین ایران و آمریکا صورت گیرد، اروپائیان منافع خود را اصل قرار می دهند.»

محمدحسن آصفری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز با تاکید بر این که مکالمه تلفنی بین اوباما و روحانی تابوی مذاکره میان روسای جمهور دو کشور را شکسته می گوید: «این اتفاق می تواند گام موثری در جهت ایجاد اعتماد بین دو طرف باشد. البته توقع ما این است که آمریکایی ها حسن نیت خود را نشان دهند و تحریم هایی که به گفته خودشان در راستای فعالیت های هسته ای غیرصلح آمیز است را کنار بگذارند، چرا که اکنون صلح آمیز بودن فعالیت های هسته ای را پذیرفته اند، لذا آمریکا باید برای ایجاد اعتمادی بیشتر و برداشتن دیوار بی اعتمادی اقدام عملی در این خصوص انجام دهد.»

صادق زیباکلام، استاد دانشگاه تهران نیز ضمن مهم قلمداد کردن مکالمه تلفنی روسای جمهوری ایران و آمریکا معتقد است این اتفاق به دلیل تحولاتی است که در ایران رخ داده و نگاه جدیدی بر سیاست خارجی ایران حاکم شده است. او در مصاحبه با دیپلماسی ایرانی می گوید: «اهمیت این مکالمه تلفنی از این جهت است که برای نخستین بار در طول عمر جمهوری اسلامی دو طرف حسن نیت یکدیگر را باور کرده اند و توانستند با یکدیگر بر سر منافع مشترک حرف بزنند. این هنر دیپلماتیک آقای روحانی و تیم او بود که توانستند غرب را مجاب کنند که ایران به دنبال ساخت سلاح هسته ای نیست. لذا فعلا باید گفت که مرحله اول قفل هسته ای باز شده است ولی باز شدن کامل آن نیازمند پیشرفت در مراحل بعد و توافق بر سر جزئیات است که نیازمند تداوم ابتکارات دیپلماتیک است.»

 دکتر محمودرضا گلشن پژوه، کارشناس سیاست خارجی ایران نیز در گفتگو با دیپلماسی ایرانی به اهمیت مکالمه تلفنی روحانی و اوباما بر روابط دو جانبه تاکید می کند و می گوید: «این مکالمه، یکی از معدود موضوعاتی در روابط خارجی است که در آن فرم بر محتوا ارجحیت دارد. یعنی صرف انجام این مکالمه، از محتوای صحبت دو رییس جمهور مهم تر می باشد. ضمن آن که نباید فراموش کرد بستری که برای این ابتکار فراهم شد، تا چه اندازه به این اقدام ارزش بخشیده است. این که اوباما در سخنرانی چند روز قبل خود، برای نخستین بار واقعیت هایی را از نظام ایران پذیرا می شود؛ سپس آقای روحانی در سخنان خود در مجمع عمومی، ضمن پافشاری بر اصول همیشگی انقلاب، آمادگی خود برای حل مشکلات فی مابین را در یک چهارچوب منطقی و مبتنی بر احترام دوجانبه اعلام می دارند؛ این که علی رغم هیاهوهای رسانه ای، دو طرف برای دیداری شتابزده از خود خویشتنداری نشان می دهند؛ این که بعد از سی و چند سال، وزرای خارجه دو کشور با هم عمومی و خصوصی گفتگو می کنند؛ این که دیدارهای رییس جمهور ایران با همتایان غربی، همگی با استقبال روبرو می شود و در نهایت، بستری شکل می گیرد که انجام این مکالمه تلفنی، با حفظ شئون، احترام و منزلت دوطرف رخ می دهد. با این بسترسازی هوشمندانه، هیچ کس نمی تواند مدعی ناز از یکسو و نیاز از سوی دیگر شود. این که این مکالمه رخ می دهد و هم نیروهای معتدل و منطقی داخل کشور و هم نیروهای معتدل و منطقی آمریکایی از آن استقبال می کنند، نشان از ارزشمندی خاص آن دارد.»

این پژوهشگر حوزه سیاست خارجی ایران اظهار امیدواری می کند که تابوی این مکالمات شکسته شود و می گوید: « مهم، تداوم این رویکرد است. اگر فرضا چند روز دیگر در اخبار بخوانیم که اوباما در مکالمه ای تلفنی با رییس جمهور ایران خواستار ایفای نقش موثر ایران در بحران سوریه شده، می توان گفت چرخ این تداوم به راه افتاده است.»

حالا کلید روحانی در قفل رابطه ایران و آمریکا چرخیده است ولی بازشدن آن نیازمند صبر و تلاش است. کسانی هستند که باز شدن این قفل را به مصلحت و منعفت خود نمی بینند لذا حاضرند برای باز نشدن آن دست به هر کاری بزنند. دکتر عبدالرضا فرجی راد در این ارتباط می گوید: « فراموش نکنیم که دشمنان این تعامل و توسعه گفتگوها در سطح جهان و به ویژه منطقه زیادند و منتظرند که از هر اشتباه کوچکی سوء استفاده نموده و وضعیت را به حالت سابق برگردانند.» شاید لنگه کفش پرت شده به سوی روحانی در فرودگاه نمادی است از مخالفانی که از برقراری رابطه ایران و آمریکا نگرانند./ 16

 

 
 
 

 

نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت 11:3 توسط savalan| |
تلاویو احساس فریب خوردگی می‌کند

تفاهم ایران و امریکا بر سر مسائل منطقه ای

ایران توانسته است تا اندازه‌ای از نفوذ خود در منطقه پاسداری کند، و توانسته نقشی بزرگ‌تر برای حفظ مصالح خود در تعامل با غرب بدون قبول دیکته‌های آن ایفا کند، به ویژه که غرب نیز از سیاست‌های ضد ایرانی خود کوتاه آمده و اعلام کرده که به دنبال تغییر نظام در ایران نیست.
 
 

دیپلماسی ایرانی: دیدار حسن روحانی با همتای فرانسوی اش فرانسوا اولاند و دیگر مقام های غربی در جریان نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در کنار سخنرانی اوباما، فضایی از خوش بینی را نزد جریان های سیاسی و دیپلماتیک درگیر در مسائل خاورمیانه به وجود آورده است. در این میان عده ای انتقادها را به آن جا رسانده اند که باراک اوباما، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا را ضعیف توصیف کرده اند که از قضا عمده این منتقدین در زمره متحدان امریکا قرار دارند. در این میان این سوال مطرح است که آیا ایران تغییر کرده یا غرب؟

این صحیح است که رئیس جمهوری ایران، هر کسی که باشد، نظر و تاثیرش در سیاست خارجی کشورش موثر است اما در نهایت باید در خط رهبری و توصیه های او حرکت کند. برداشت منطقی این است که آیت الله خامنه ای، رهبر انقلاب ایران نباید از تحرکات دیپلماتیکی که روحانی رهبری می کند به دور باشد. به روشنی می توان دید که تغییر در تهران به دلایل مختلف آغاز شده و ایران به سمت اعتدال متمایل شده است، نتیجه این تحول بدون هر گونه مقدمه ای به این جا رسیده که رئیس جمهوری جدید توانسته کشورش را از "محور شر" به "محور خیر" هدایت کند تا قطعه غایب پازل نقشه های سیاسی تکمیل شود.

واقعیت این است که ایرانی که با تمام قوا درگیر جنگ در بلاد شام شد اکنون به این درک رسیده که صرف نظر از ایالات متحده و هم پیمانانش در حمله نظامی به سوریه نقطه تحولی در سیاست حاکم بر این محور ایجاد شده است، اوباما در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بر لزوم دست یافتن به راه حل سیاسی با همکاری روسیه و شورای امنیت تاکید و اشاره کرد که امکان حل قضیه پرونده هسته ای ایران بدون مراجعه به زور نیز وجود دارد. همان طور که مانع جنگ در سوریه از طریق گفت وگو با جریان های درگیر در این مساله شدیم.

در داخل امریکا راست افراطی این گونه می بیند که رئیس جمهوری امریکا خود را ملزم به انجام کارهایی کرده بدون این که چیزی از طرف ایرانی دریافت کند و قبل از آن که جنگی در بگیرد به شکست خود اذعان کرده و اجازه داده است ایران تا آن جا که می خواهد به نفوذ خود ادامه دهد.

ایرانی ها با سخنرانی رئیس جمهوری امریکا با سخنرانی مشابهی مقابله کردند، روحانی اعلام کرد که کشورش تلاش نمی کند تا به سلاح هسته ای دست یابد چرا که آن را از لحاظ اسلامی حرام می داند و بر استفاده از انرژی هسته ای برای اهداف صلح آمیز تاکید کرد.

تنها تفسیری که از نرمش در اظهارات دو طرف امریکایی و ایرانی می توان برداشت کرد این است که هر دو طرف قانع شده اند که راه حل نظامی برای سوریه ممکن نیست، برای همین بر سر نقطه ای روشن با یکدیگر تلاقی کردند. واشنگتن به این دلیل از گزینه حمله نظامی به دمشق صرف نظر کرد چرا که به این برداشت رسیده که سوریه به اندازه کافی ضعیف شده است و دیگر خطری برای کسی نیست. مراکز قدرتی که در محور ممانعت یا مقاومت قرار گرفته اند نیز به این نتیجه رسیده اند که منطقه باید بعد از سال های طولانی ناآرامی به ثبات برسد. همچنین در حال حاضر وضعیت به جایی رسیده که یافتن راه حلی برای پرونده هسته ای ایران در مقابل رفع تحریم ها علیه تهران امکان پذیر شده است، البته با تلاش های مشترکی که روسیه نیز مبذول می دارد.  

در مقابل ایران توانسته است تا اندازه ای از نفوذ خود در منطقه پاسداری کند، و توانسته نقشی بزرگ تر برای حفظ مصالح خود در تعامل با غرب بدون قبول دیکته های آن ایفا کند، به ویژه که غرب نیز از سیاست های ضد ایرانی خود کوتاه آمده و اعلام کرده که به دنبال تغییر نظام در ایران نیست و ابراز تمایل کرده است که تحت شرایطی روابط خود را با ایران احیا کند.

واکنش منفی به اظهارات اوباما در میان هم پیمانان ایالات متحده طبیعی است. در داخل امریکا راست افراطی این گونه می بیند که رئیس جمهوری امریکا خود را ملزم به انجام کارهایی کرده بدون این که چیزی از طرف ایرانی دریافت کند و قبل از آن که جنگی در بگیرد به شکست خود اذعان کرده و اجازه داده است ایران تا آن جا که می خواهد به نفوذ خود ادامه دهد. در عین حال حمایت از اسرائیل را در برابر ایران متوقف کرده، مساله ای که باعث حیرت همگان شده است. و نتانیاهو احساس می کند که کاخ سفید او را فریب داده است. اما دیگر متحدان، به ویژه ترکیه و اخوان المسلمین در مصر و دیگران که کنفرانسی در استانبول و پاکستان برگزار کردند تا اوضاع را بررسی کنند و تصمیم های جدیدی بگیرند، همچنان دست از خشونت برای برخورد با متغیرهای موجود بین المللی و خاورمیانه برنداشته اند.

با این حال همه این مواضع و نشانه ها در ابتدای راه هستند و نیاز به زمان دارند تا عملی شوند. ولی مشخص است که دیگر سازمان یافتگی جدیدی برای اداره درگیری ها در منطقه وجود نخواهد داشت. بر اساس تحولات جاری در روابط امریکا و ایران روابط میان هم پیمانان نیز تغییر خواهد کرد.

منبع: الحیات/تحریریه دیپلماسی ایرانی

نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت 11:2 توسط savalan| |
تحلیل الحیات از تحولات نیویورک:

لطفا بگویید چه کسی برد، تهران یا واشنگتن؟

محور ایران – روسیه – چین – حزب الله در پرونده سوریه در مقابل محور ایالات متحده امریکا – بریتانیا – فرانسه و دیگر کشورهای غربی به همراه کشورهای عربی پیروز شد و امریکایی‌ها ترجیح دادند که پرونده سوریه همچنان در دستان ایران باقی بماند تا اعراب بازنده این بازی پیچیده و طولانی شوند.
 
 

دیپلماسی ایرانی: نه سیلی دردناکی در کار بود و نه برنامه ای برای مصافحه میان باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا با حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران تدارک دیده شده بود. همچنان هم مرحله ای از عدم توازن میان تصمیم گیران سیاسی در تهران و حاملان پیام ایرانی ها به نیویورک مشاهده می شود. فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به صراحت گفته اند که اصولی وجود دارد که امکان عبور از آنها به هیچ وجه وجود ندارد و این دلیل عدم مصافحه میان اوباما و روحانی در سازمان ملل شد. برخی این گونه برداشت کردند که رئیس جمهوری امریکا با رد درخواست های مکررش از سوی ایران برای دیدار به این شکل سیلی خورده است، در حالی که عده ای نیز می گویند رئیس جمهوری امریکا به زودی مجبور خواهد شد باز هم به ایرانی ها امتیاز دهد.

در این میان برخی از ناظران مواضع ایران را طبیعی و واقعا عادی مطابق با اصول سیاسی حاکم بر این کشور قلمداد کردند، سیاستی که مبتنی بر این اصل است؛ "بگیر و بیشتر بخواه" یا به قول انگلیسی ها "بگیر و بگذار در جیبت و سپس بیشترش را بخواه." رئیس جمهوری ایران آرزوهای این عده از افرادی که گمان می کردند با دیدار میان او و باراک اوباما جهش تازه ای در روابط ایران و امریکا به وجود می آید را نقش بر آب کرد. در حالی که انسان های آگاه و منطقی می دانند که چنین چیزی فکری سطحی و غیر قابل قبول است چرا که اختلاف های ریشه ای ایالات متحده و ایران به اندازه ای عمیق است که نمی توان سکوی پرتابی برای عبور از این اختلافات متصور بود.

رئیس جمهوری امریکا در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل اظهاراتی را بیان داشت که بیش از هر چیز موید استراتژی او در سال های اخیر است: اولا مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت و علنا تعهد داد که به فکر تغییر آن یا حمایت از براندازی آن نیست. ثانیا به نقش منطقه ای ایران اعتراف کرد و آمادگی خود را برای مذاکره با ایران بر سر پرونده های عربی از جمله سرنوشت سوریه که بیش از هر جایی کلید حل آن در ایران است، اعلام کرد. ثالثا اعلام آمادگی کرد که غرب آماده است در صورتی که پرونده هسته ای ایران از طریق گفت وگوی وزرای امور خارجه ایران با پنج کشور عضو سازمان امنیت به علاوه آلمان به نتیجه برسد، به ایران امتیاز دهد، احتمالا امتیازها هم فقط محدود به یک سری مسائل اعتمادساز نخواهد بود بلکه مطابق با خواسته های دولت جدید ایران و مطالبه برای کاهش یا لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران خواهد بود.

بنابر این می توان گفت که امریکا از خیر سوریه و پرونده آن که دو سال و نیم است جان دست کم یکصد هزار نفر را گرفته و بیش از 7 میلیون نفر را آواره کرده و ویرانی های وحشتناکی را به دنبال داشته گذشته است و تسلیم سیاست ها و نفوذ منطقه ای ایران شده و پذیرفته است که کیک قدرت منطقه ای را نه با رهبران عرب منطقه بلکه با ایرانی ها تقسیم کند. ایرانی هایی که پرواضح است نفوذی شگرف و در حال افزایش به رغم سختی های فراوانی که با آن روبه رو هستند در سراسر منطقه و جهان عرب دارند. اوباما عملا هم این مساله را در سخنرانی خود در سازمان ملل گفت، هنگامی که صحبت از حل بحران سوریه زد، به صراحت گفت که باید واقعیت ها را پذیرفت و بر اساس آن دستورالعمل حل سیاسی را در مساله سوریه پیش برد، او به صراحت اسم ایران و روسیه را آورد و تلویحا اذعان کرد که برای حل بحران سوریه باید با ایران و روسیه کنار آمد. برخی از تحلیلگران بر این باورند که اوباما با نام آوردن از ایران و روسیه به نوعی قصد داشت بگوید که من با راه حل سیاسی شما بر سر سوریه موافقم.

به روشنی می توان گفت که رئیس جمهور اوباما وارد خانه محاسبات ایرانی – روسی که می گوید بگیر و باز هم مطالبه کن، شد. او در حالی بر حل بحران سیاسی سوریه تاکید کرد که همه می دانند چه کسانی از مخالفان اسد نظامی و غیر نظامی حمایت می کنند. کیست که نداند کشورهای عربی حوزه خلیج فارس از مخالفان اسد و ارتش آزاد در برابر اسد با چراغ سبز امریکا حمایت کرده اند. اکنون به نظر می رسد که حمایت این کشورها همگی نقش بر آب شده و امریکا آنها را به ایران و روسیه فروخته یا حداقل تنها گذاشته است. بنابر این می توان گفت که محور ایران – روسیه – چین – حزب الله در پرونده سوریه در مقابل محور ایالات متحده امریکا – بریتانیا – فرانسه و دیگر کشورهای غربی به همراه کشورهای عربی پیروز شد و امریکایی ها ترجیح دادند که پرونده سوریه همچنان در دستان ایران باقی بماند تا اعراب بازنده این بازی پیچیده و طولانی شوند. و اکنون چه کسی مانع از آن می شود که ایران به خواسته های هسته ای اش نرسد. با به رسمیت شناختن برنامه هسته ای ایران و حق غنی سازی اورانیوم توسط ایران دایره مطالبات تهران از غرب و امریکا تکمیل می شود و باید گفت تا آن جا که بتواند باز هم مطالبه امتیاز خواهد کرد.

در این صورت لطفا بگویید چه کسی برنده بحران سوریه، نیویورک و مذاکره با امریکا شد، ایران یا واشنگتن؟

تحریریه دیپلماسی ایرانی

نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت 11:1 توسط savalan| |
غسان شربل
جرس: جلال طالبانی رییس‌جمهور عراق مطمئن بود که جنگی بین ایران و آمریکا رخ نخواهد داد؛ زیرا به‌نظر او هیچ‌کدام از دو طرف خواهان لغزیدن به ورطه‌ی آن نیستند. ایران خامنه‌ای شاهد بود که چه بر سر عراق صدام حسين آمد، آن‌گاه که ماشین نظامی آمریکا بر آن یورش آورد.

رهبری ایران انتحاری نیست و هرگز ریسک نخواهد کرد. شعار «مرگ بر آمریکا» در خیابان‌های تهران یک مساله‌ و محاسبات رهبران ایران مساله‌ی دیگری است. تهدیدهای رنگ‌باخته‌ی آمریکا برای از اعتبار انداختن ایران یک امر و خطرکردن برای جنگ با ایران امر دیگری است.

سایه‌ی آمریکا در خاورمیانه سخت و سنگین است. هرگاه هر دولت انقلابی بخواهد توازن قوا ایجاد کند و رهبری منطقه را از چنگ آمریکا در بیاورد، با سایه‌ی آن اصطکاک پیدا می‌کند. تحول‌خواهان می‌دانند که توان بیرون راندن آمریکا از منطقه را ندارند، به‌همین خاطر فقط با آن مجادله، برگ‌های بازی را جمع‌آوری و خود را برای مذاکره و معامله آماده می‌کنند تا آمریکا نقش و جایگاه جدید آن‌ها را بپذیرد؛ بنابراین تمام آن‌ها تلاش می‌کنند تا شریک بزرگی برای آمریکا باشند.

گفت‌وگوی ما با طالبانی در قصر «الشعب» دمشق در ژانویه ۲۰۰۷ به درازا کشید، اما او با سعه صدر از ادامه‌ی گفت‌وگو استقبال می‌کرد. طالبانی چند هفته پیش از آن، از ایران بازدید و با رهبر، رییس‌جمهور و برخی شخصیت‌های تاثیرگذار ایران دیدار کرده بود. از او پرسیدم طی این دیدارها چه نتیجه‌ای از سخنان مسوولان ایران در زمینه‌ی رابطه تهران با واشنگتن گرفته‌ای؟ گفت تمام کسانی را که ملاقات کردم این دیدگاه واضح را داشتند: «اگر آمریکا اعلام آمادگی کند، ما آماده‌ی تفاهم با آن در مورد کل منطقه از افغانستان تا لبنان هستیم.»

طالبانی احساس کرد که من از این سخن شگفت‌زده شده‌ام و گفت: «به ایرانی‌ها پیشنهاد دادم با زلمای خلیل‌زاد، سفیر آمریکا در عراق دیدار داشته باشند. ابتدا واشنگتن موافقت کرد و سپس ایران، به شرط این‌که دیدار غیرعلنی باشد. خلیل‌زاد ۲۴ ساعت زودتر سر قرار (دوكان كردستان) حاضر شد اما ایرانی‌ها به علت این‌که كوندوليزا رايس، وزیر خارجه‌ی آمریکا خبر این دیدار را به رهبران کنگره داده بود، منصرف شدند. ایران با این دیدار مشکلی نداشت، بلکه با نشت خبر آن به مطبوعات مخالف بود.

برخلاف آن‌چه در رسانه‌ها گفته می‌شد، نشست ایران-آمریکا غیرممکن نبود. در سال ۲۰۰۳ و پیش از لشکرکشی آمریکا به عراق، ژنو شاهد تماس ایران و آمریکا برای بررسی اوضاع آینده‌ی عراق بود. این تماس‌ها پس از سقوط صدام متوقف شد؛ چراکه ایران از تحویل نیروهای القاعده، که واشنگین معتقد بود در ایران حضور دارند، خودداری می‌کرد. تماس‌هایی هم در مورد افغانستان بین دو کشور صورت گرفت و خبرهایی به بیرون درز پیدا کرد.

رخدادهایی وجود داشت که اهالی منطقه به‌خاطر تعدد اتفاقات، آن را به یاد ندارند. در سال ۲۰۰۳ و پس از تشکیل شورای حکومت عراق که هنوز پل بريمر بر آن امر و نهی می‌کرد، ایران گروهی متشکل از نیروهای وزارت خارجه و سپاه پاسداران را برای عرض تبریک به شورای حکومت به عراق فرستاد، درحالی‌ که حکم این شورا با مرکب آمریکایی نوشته شده بود و دوستان ایران در عراق نیز آن را انکار نمی‌کردند.

رخدادی دیگر؛ رهبران عرب حاضر نشدند از عراق اشغال شده بازدید کنند اما در سال ۲۰۰۷ هواپیمایی در فرودگاه بغداد که به سختی مسافری از آن‌جا وارد می‌شد، به زمین نشست. مسافر آن کسی نبود جز محمود احمدی‌نژاد. مسافر مذکور با مشاهده‌ی تانک‌های آمریکا سوال‌هایی پرسید که پاسخ گرفت این فقط یک پایگاه از چندین پایگاه آمریکا در سراسر عراق است که ۱۷۰ هزار سرباز آمریکایی در آن مستقرند. نیروهای عراقی با ایستگاه‌های بازرسی هماهنگ کرده بودند تا کاروان رییس‌جمهور ایران را برای بازرسی متوقف نکنند، به جز یک ایستگاه در خارج از «منطقه سبز بغداد» که کاروان متوقف شد. عراقی‌ها ترسیدند و سراسیمه علت را از نیروهای آمریکایی جویا شدند. افسر آمریکایی گفت سربازان‌اش می‌خواهند با رییس‌جمهور مسافر عکس یادگاری بگیرند. وقتی قضیه را به او گفتند خندید.

سال گذشته در همین روزها برای دیدن طالبانی به منزل‌اش در سلیمانیه رفتم. او شدیدا نگران اوضاع سوریه بود و از رنج‌هایی که به‌خاطر درگیری‌های مذهبی بر همسایه‌اش، سوریه وارد می‌شود، می‌نالید. او گفت ایران نمی‌تواند از سرانجام رژیم بشار اسد دست بشوید. خسارت واردشده بر سوریه باعث می‌شود تا مهم‌ترین برگه‌های ایران برای مذاکره با آمریکا از دست برود. ایران نقش و اعتبار خود را در منطقه از دست خواهد داد. اعتبار و جایگاه برای ایران از داشتن بمب مهم‌تر است. دقیقا همان سوال پنج سال پیش را از او پرسیدم. باز هم وقوع جنگ بین ایران و آمریکا را بعید دانست و گفت از دستگاه اداری اوباما شنیده که به شدت خواهان حل اختلاف با ایران هستند و از ایران نیز شنیده که آماده‌ی مذاکره‌ی همه‌جانبه با آمریکاست؛ البته اگر آمریکا حاضر باشد واقعیت‌های جدید منطقه را بپذیرد.

گفت‌وگوی تلفنی باراک اوباما و حسن روحانی مرا به یاد سخنان طالبانی ـ خدا شفایش دهد ـ انداخت. روند صلح، آسان نیست و چه بسا به تاخیر بیافتد. خواسته‌ی کنونی ایران این است که «شریک بزرگ» برای «شیطان بزرگ» در سراسر منطقه، از افغانستان تا لبنان باشد. مساله البته به همین سادگی نیست، زیرا ایران از حمایت اکثریت منطقه برخوردار نیست. پس از بحران دنباله‌دار سوریه و تشدید درگیری‌های مذهبی در منطقه و قرارگرفتن ایران در محور شرارت، این کشور بسیاری از برگه‌های خود را از دست داده و آن طراوت و قوت خود را ندارد. اندوه طالبانی بر سوریه مرا میخکوب کرد. سوریه ثبات و تمام برگه‌های خود را از دست داد. بازیگری بود که تبدیل به بازیچه شد.

منبع: ایران در جهان
منبع اصلی: الحیات
مترجم: عبدالسلام سلیمی
 

نوشته شده در چهار شنبه 17 مهر 1392برچسب:,ساعت 10:44 توسط savalan| |
 
به فاصله یک روز مانده تا پایان زمان نظرسنجی روزنامه گاردین در مورد جایزه صلح نوبل، رئیس جمهور ایران در صدر نتایج این نظرسنجی قرار دارد.

به گزارش خبرگزاری فارس، در آستانه اعلام برنده جایزه صلح نوبل سال 2013، روزنامه گاردین نظرسنجی ای را در این مورد برگزاری کرده است.

در حالی که این نظرسنجی فردا به اتمام می رسد، «حسن روحانی» رئیس جمهور ایران در صدر نتایج این نظرسنجی قرار دارد.

 

 

روحانی در این نظرسنجی فعلا با کسب 53درصد از مجموع آرا، در صدر قرار دارد. «ملاله یوسف زی» دختر نوجوان پاکستانی هم که اوایل امسال هدف حمله نیروهای طالبان قرار گرفت 25درصد از آرا را به خود اختصاص داده و در جایگاه دوم است.

نوشته شده در سه شنبه 16 مهر 1392برچسب:,ساعت 20:47 توسط savalan| |

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com