اعراب هراسان سلاح میخرند
اوباما با برگی موهوم بازی می کند
تل آویو می داند زمان مذاکره فرارسیده است
دیپلماسی ایرانی: مذاکرات هسته ای ایران با گروه 1+5 که گفته می شود به توافق میان دو طرف نزدیک شده تلاویو را ترسانده است. روزنامه آمریکایی واشنگتن پست هشدار داده در حالی که نخست وزیر رژیم صهیونیستی ممکن است در عرصه بین المللی روز به روز منزوی تر شود، همچنان اهرم مهمی در واشنگتن در اختیار دارد که می تواند از آن برای تضعیف مذاکرات با ایران و حتی برای به شکست کشاندن آن استفاده کند. گفته شده به دنبال انتقاد نخست وزیر رژیم صهیونیستی از واشنگتن به دلیل احتمال توافق با ایران در زمینه برنامه هسته یی اش، باراک اوباما با بنیامین نتانیاهو تماس گرفته و تلاش کرده او را قانع کند که قرار نیست "توافق بدی" به دست آید. "توافق بد" اصطلاحی است که نتانیاهو در روزهای مذاکرات ایران با 1+5 بارها از آن استفاده کرد. یک مقام دولت اوباما گفته که گفت وگوی تلفنی بین دو طرف بسیار طولانی بوده است. در عین حال نخست وزیر رژیم صهیونیستی در دیدار با جان کری به وی و همتاهای اروپایی اش هشدار داده است که اگر در ازای تعلیق نسبی برنامه هسته یی ایران و قول گسترش ندادن آن برخی از تحریم ها علیه تهران را رفع کنند، ایران به توافق قرن دست خواهد یافت. دکتر ماکان عیدی پور، تحلیگر مسائل خاورمیانه، به بررسی سنگ اندازی های اسرئیل در مذاکرات هسته ای و تاثیر آن بر تصمیم گیری های ژنو پرداخته است که در ادامه می خوانید.
کاخ سفید با تکرار اتهامات غرب مبنی بر نظامی بودن برنامه هسته یی ایران اعلام کرده است که رئیس جمهور اطلاعات به روز شده ای را درباره مذاکرات ژنو در اختیار نخست وزیر رژیم صهیونیستی قرار داده و بر تعهد قوی اش برای جلوگیری از دستیابی ایران به یک سلاح هسته یی که هدف مذاکرات است تاکید کرده است. امریکا تا کجا می تواند اسرائیل را راضی کند؟
در پس پرده این مساله واضح است که توافقی که امریکا و اسرائیل کرده اند بر برچیدن برنامه هسته ای ایران نیست، بلکه این توافق بر غیرنظامی شدن سطح فناوری اورانیوم است. بدین مفهوم که دلیل اصلی که امریکایی ها چراغ سبز را از اسرائیل برای مذاکره با ایران گرفته اند این است که خط قرمز پیشین آنها که مانع مذاکرات میان تهران واشنگتن می شد امروزه دیگر ایران از آن عبور کرده است. بر خلاف باور عمومی که بسیاری بر این عقیده اند که به دلیل حضور حسن روحانی و دولت تدبیر و امید است که امریکایی ها قصد مذاکره دارند واقعیت این است که مساله این گونه نیست. ممکن است تخصص و انعطاف و عمل گرایی تیم آقای روحانی نشانه مثبتی باشد اما آن چه وجود دارد این است که زمان برای مذاکرات فراهم شده است و این روند به واسطه انتخابات ایران نیست.
خط قرمز پیشین اسرائیلی ها این بود که ایران موفق به غنی سازی بالای 5 درصد نشود، چند سال هم این خط قرمز وجود داشت، پافشاری هم کردند و با شیطنت هایی سعی کردند ضرباتی هم به برنامه هسته ای ایران بزنند، اما زمانی که برای آنها مسجل شد غنی سازی بالاتر از 5 درصد برای ایران وجود دارد و ایرانی ها به راحتی قادر هستند 10 هزار و یا بیشتر سانتریفوژ را همزمان عملیاتی کنند، خط قرمز جدیدی ترسیم کردند. خط قرمز جدید این است که ایرانی ها وارد فناوری صنعتی نشوند و اورانیوم بالای 20 درصد را در مقیاس زیاد تولید نکنند که توان تولید سلاح هسته ای نداشته باشند. این بحث جدیدی است ضمن آن که آنها از نیات ایران هم مطلع شدند و فهمیدند که استراتژی ایران چیست. موفقیتی که در پرونده هسته ای نصیب ایران شده این است که در زمانی که لازم بوده دشمن استراتژی ایران را نفهمد و یا اشتباه بفهمد به خوبی این اتفاق افتاده و در زمانی هم که لازم بوده آنها از حسن نیت و استراتژی ایران با خبر شوند به طور غیرمستقیم به آنها این اجازه داده شده است. امروز غربی ها متوجه شدند که ایران قصد ساختن سلاح هسته ای ندارد و آنچه ایران به دنبال آن است دانش هسته ای در تمام ابعاد است ولو ابعاد عملی که ممکن است منجر به ساختن سلاح شود. به معنای دیگر ایران هیچ محدودیتی برای دانش هسته ای و آزمایش و تبحر در غنی سازی ترسیم نکرده اما قصد ندارد اورانیوم غنی شده با درصد بالا را تولید و نگهداری کند و در جایی به جز چرخه سوخت از آن استفاده کند.
این موضوع اصلی است که سبب شده امریکایی ها به پای میز مذاکره آیند و تلاویونشین ها را نیز قانع کردند که اگر روند فعلی ادامه پیدا کند و ایران را تحریک نکرده و سعی شود با نرمش برخورد شود و اگر ایران نیز در موضع فعلی خود باقی بماند به نفع همه دنیاست. بنابراین اسرائیلی ها نیز به صورت تاکتیکی قبول کرده اند که اگر امریکایی ها می توانند توافقاتی مکتوب و مستند مبنی بر آنکه ایرانی ها غنی سازی با درصد بالا را انجام نخواهند داد برسند، می توان برنامه هسته ای ایران را تحمل کرد. این روند در حال حاضر موقعیت اسرائیلی هاست، اما موقعیت امریکایی ها این است که امروز به توافقی با ایران دست پیدا کنند که به واسطه آن توافق با جوایز و مشوق هایی ایران وراد فاز خصمانه غیرعلنی تولید اورانیوم نشود.
بنیامین بانتانیاهو می تواند از مخالفت کنگره به عنوان اهرمی برای تضعیف یا به شکست کشاندن مذاکرات هسته ای با ایران استفاده کند. این فرضیه وجود دارد که نتانیاهو از طریق نمایندگان مخالف لغو تحریم های ایران در کنگره می تواند نقش خود را ایفا و هر گونه معامله احتمالی ناشی از مذاکرات ژنو را نابود کند. به دلیل آن که لابی صهیونیست ها در کنگره امریکا قوی است تا آن جا که این احتمال وجود دارد که در این زمینه موفق شود؟
رفتار اسرائیلی ها دو وجه دارد: الف، وجه احساسی و اعتقادی است که در ساختار شکل گیری سیاست خارجی آنها تاثیر به سزایی دارد. ب، وجه پراگماتیک و عمل گراست که مجبور است با جامعه بین الملل همزیستی داشته باشد.
وجه احساسی و ایدئولوژیک رژیم صهیونیستی این است که آنها از اینکه در پرونده هسته ای ایران شکست خورده اند، بسیار آزرده هستند، یعنی اسرائیلی ها که سال ها هزینه کردند تا ایران را به عنوان دشمن بزرگ خود نشان دهند و آن را تبدیل به تهدید امنیتی کنند و سپس از ایران مثالی درست کنند به عنوان کشوری که عملا شاید جزو معدود کشورهایی است که مقابل اسرائیل کرنش نکرده و منزوی و فقیر خواهد شد و هر لحظه ممکن است از سوی اسرائیل مورد حمله نظامی قرار گیرد. این نقشه شکست خورد چرا که چندین سال است که در حال تهدید نظامی هستند اما همه شاهدند که این تهدید نظامی نه این که امکان فیزیکی آن وجود ندارد بلکه منطقی پشت آن نیست بلکه بیشتر بلوف های سیاستمداران اسرائیل است. این مساله برای اسرائیل در عرصه بین المللی شکست محسوب می شود و برای خود آنها نیز قابل پذیرش نیست که چگونه کشوری تا این اندازه در برابر ما مقاومت کرد اما در نهایت حرف خود را به کرسی نشاند.
اما وجه عملگرا این موضوع را درک می کند که به دلیل منافع اقتصادی و وابستگی های عمیقی که با غربی ها دارد و اینکه تمامی دنیای اسرائیلی ها مساله ایران نیست، بلکه تمام دنیا را تحت سیطره خود دارند و می توانند ایران را استثنا قائل شوند. در نتیجه زمانی که رژیم صهیونیستی منافع خود را به طور کلی در نظر می گیرد به این مساله تن خواهد داد که ایران و امریکا مذاکره کنند و حتی به توافقاتی دست پیدا کنند و تحریم ها کمرنگ تر شود. بنابراین امتیازاتی که به ایران داده می شود از نظر ایدئولوژیک به هیچ وجه برای اسرائیل قابل قبول نیست و این روند نتیجه استقامت و پایداری جمهوری اسلامی ایران است که این امتیازات داده می شود و نه نرمش اسرائیل، چرا که آنها حاضر نیستند هیچ امتیازی به ایران بدهند. اما این که تا چه اندازه آنها قادر به سنگ اندازی در این رابطه هستند باید گفت که آنها سنگ اندازی نمی کنند بلکه وجه ایدئولوژیک آنها سبب می شود تا ادبیات آنها تحت تاثیر قرار گیرد اما در نهایت در تصمیم گیری منافع کلان خود را می بینند و اگر تصمیم آنها بر این باشد که ایران را در این شرایط آرام نگه دارند همین کار را خواهند کرد. به نظر می رسد این سوال شما عملا نتیجه همین بازی طراحی شده غربی هاست . بازی آنها به این صورت است که نشان دهند اسرائیل نگران و عصبانی است و ممکن است غیرقابل کنترل باشد و این امریکاست که سعی می کند آنها را راضی کند. این بازی را طراحی کردند به این معنا که یک نفر را پلیس خوب و دیگری را پلیس بد کرده اند امریکایی ها به ایران می گویند اگر با ما همکاری نکنید با رژیم صهیونیستی طرف خواهید بود و اسرائیل هم ایران را تهدید می کند که در نهایت ایران به سمت امریکا کشیده می شود. تیم مذاکره کننده به خوبی از شکاف این مسائل استفاده می کنند و متوجه است، اما در نهایت این که فکر کنیم اسرائیل و امریکا دو موضع مختلف دارند فکر کودکانه ای است.
با توجه به اینکه روابط اسرائیل مدتی است بر سر مسائل شهرک سازی رو به اوفول گذاشته اما از سوی دیگر کشور فرانسه همچنان با اسرائیل همراه است و حتی تماس تلفنی هم با نتانیاهو داشته است، تاچه اندازه این احتمال وجود دارد که این تلاش های نتانیاهو بتواند بر اروپایی ها هم تاثیرگذار باشد؟
تاثیر خاصی نمی گذارد بلکه اروپایی ها به دنبال منافع اقتصادی خود هستند. در حقیقت اروپایی ها وزن چندانی در این مذاکرات ندارند، چراکه آنها در خاورمیانه حضور ندارند ویا ارتش آنها در این منطقه نیست، آنها توانایی جنگ افروزی هم ندارند. بنابراین نباید روی آن ها حساب خاصی کرد، حضور آنها بیشتر سمبلیک است و تنها قصد دارند تا سهم اقتصادی خود را در منطقه زیاد کنند تنها اهرم مذاکره آنها هم همین است که به پشتوانه اقتصادی هم نمی توان وارد مسائل این چنین پیچیده امنیتی شد یا حداقل نمی توانند بازیگر اصلی شوند. بنابراین بازی همچنان میان ایران و امریکا و اسرائیل است.
با توجه به اینکه نتانیاهو تماس تلفنی با پوتین داشته است و از سوی دیگر به نظر می رسد روسیه و چین هم تمایلی برای به نتیجه رسیدن پرونده هسته ای ایران ندارند تا چه اندازه این احتمال را می دهید که نتانیاهو از این رویکرد هم استفاده کند؟
اگر ایران با غرب ارتباط برقرار کند، چینی ها از نظر اقتصادی متضرر خواهند شد، وضعیت روس ها نیز به همین شکل است، چراکه ایران برای روس ها هم پیمان ارزان قیمتی است، همپیمانی که در هر شرایط و زمان فشار غربی ها از ایران امتیاز گرفته و ما را از غرب ترسانده اند و فشار غربی ها و سازمان ملل را اهرمی کرده اند برای امتیازگیری از ایران. بنابراین بدون شک آنها از به نتیجه رسیدن مذاکرات متضرر خواهند شد، روسیه و چین دشمنان اصلی پرونده هسته ای ایران هستند. نتانیاهو قطعا به آنها فشار خواهد آورد و اهرم های خود را نیز دارد، به ویژه درمقابل چین اهرم های زیادی دارد به دلیل آنکه چین وابسته به نظام اقتصاد بین المللی است، چین در شریان های بانکی یهود رشد می کند، اگر ساختار جهانی اقتصادی یهود وجود نداشته باشد چینی ها نمی توانند تا این اندازه صادرات داشته و با سرمایه بازی کنند و در نظام اقتصادی حضور داشته باشند. بنابراین نتانیاهو می تواند به چین فشارهایی آورد و تمامی این تلاش ها برای این است زمانی که ایران بر سر میز مذاکره می نشیند بیشترین انعطاف را در مقابل غرب نشان دهد. آنها تمامی این روند را به شکل سازمان یافته ای انجام می دهند. اما موضوع هسته ای به اندازه ای موضوع سیاه و سفیدی است که نمی توان برای آن حالت های مختلفی متصور شد، معمولا یا کشوری تصمیم دارد بر اراده خود استوار باشد یا خیر. اگر خیر که راه آن مشخص است همانند راه لیبی و دیگر کشورها و اگر هم تصمیم دارد همین راه ایران است در حال حاضر آنها نمی توانند درمقابل ایران کار زیادی انجام دهند.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/14
چانهزنی در ژنو پیشروی در منطقه
دیپلماسی ایرانی: ایران هم زمان بر روی دو خط به هم پیوسته کار می کند. اول، بهره برداری از سیگنال های ایجابی متبادل میان تهران و واشنگتن که ید طولایی در آن دارد و بارها توانسته از آن در منطقه استفاده و بهره برداری کند. به ویژه که اکنون امریکایی ها به مرحله ای رسیده اند که مجبورند به نفوذ منطقه ای آن اعتراف کنند و حداقل در جاهایی که ایران بر شیعیان تاثیر می گذارد، با آن کنار بیایند و منافعش را لحاظ کنند. دوم، هم زمان تحرکات میدانی خود را در منطقه افزایش دهد و قدرت خود را به رخ امریکایی ها بکشد تا به آنها فشار بیاورد که منافعش را به رسمیت بشناسند. برای همین شاهد عقب نشینی روزافزون امریکا از منافعش در منطقه هستیم.
در حالی که ایران تلویحا می گوید که به شکل ظاهری از برخی خواسته هایش در پرونده هسته ای کوتاه آمده است، بسیاری به اهداف ایران به دیده تردید می نگرند، به ویژه که صحبت از احتمال رسیدن به توافق میان آن با 1+5 بر اساس چارچوبی توافقی زده می شود. ایران در این مرحله تلاش می کند نهایت استفاده را از غرب ببرد و به واسطه آن خود را به عنوان طرفی در تمامی امور منطقه مطرح کند، به ویژه بر سر مذاکرات پیچیده و کلافه کننده کنفرانس ژنو 2 که با هدف همکاری با مسکو و انتقال مسالمت آمیز قدرت در دمشق قرار است برگزار شود.
در این میان مخالفت عربستان با تمامی این تحولات نمایان است. ریاض به هیچ وجه نمی پذیرد که جامعه جهانی تمایزی میان ایران و سوریه بشار اسد قائل شود، چرا که خود در برابر هر دوی آنها به جنگ برخواسته و هر دوی آنها را در یک سطح از نبرد قرار داده است. عربستان اصرار دارد در کنار پرونده هسته ای ایران غرب محدودیت های دیگری نیز برای این کشور بر سر حزب الله در لبنان، بشار اسد در سوریه و گروه های سیاسی مورد حمایتش در عراق ایجاد کند. ریاض تنها در این صورت حاضر به همکاری با جامعه جهانی در منطقه است.
در این میان ایرانی ها با همراهی روس ها برای این که بتوانند عربستان را تحت فشار قرار دهند از دو ناحیه این کشور را تحت فشار گذاشتند، از یک سو از ناحیه لبنان و از سوی دیگر از ناحیه یمن. اکنون شاهدیم که الحوثی های مورد حمایت ایران به طور ناگهانی وضعیت را در این کشور تغییر دادند و شمال یمن را به کنترل خود در آوردند. جنوبی های مورد حمایت ایران نیز بر وضعیت حاکم بر جنوب یمن مسلط شده اند.
این در حالی است که عربستان تلاش دارد تا جبهه ای هماهنگ علیه ایران در شورای همکاری خلیج فارس ایجاد کند و این اتفاق ضربه ای کاری بر تلاش های عربستان در منطقه محسوب می شود.
در لبنان نیز فعالیت های سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب الله لبنان همگی در راستای خنثی سازی تلاش های عربستان قابل ارزیابی است. اکنون عربستان می رود تا بار دیگر کل دولت لبنان را به کنترل خود در آورد و این در حالی است که ریاض تا کنون برنامه ای برای مهار فعالیت های تازه حزب الله در لبنان در اختیار نداشته است.
در عین حال تهران تلاش دارد تا از تنگنایی که اخوان المسلمین در مصر گرفتار شده است نیز نهایت استفاده را ببرد، برای همین شاهدیم که پیشنهادهایی به ترکیه سرگردان می دهد و تلاش می کند تا حماس از هم پاشیده را مجددا به سمت خود جذب کند، به ویژه در وضعیت فعلی که همه نقشه های اخوانی ها در سوریه نقش بر آب شده است.
در این میان تنها بحرین است که هنوز وارد مرحله فتح جبهه های ایران نشده است که اگر تحولی در آن کشور نیز رخ دهد، که احتمال آن می رود، منظومه پیروزی های ایران تکمیل خواهد شد.
در سایه این پیروزی ها جان کری با چه هدف به عربستان آمد؟ سفر وی از نگاه ریاض جز دروغ پراکنی چیز در بر نداشت و نتایج آن به زودی نمایان خواهد شد.
منبع: الحیات/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
پاریس بازی را به واشنگتن واگذار نخواهد کرد
دیپلماسی ایرانی: الجزیره گزارش داد که فرانسه نسبت به عواقب مذاکرات هسته ای با ایران هشدار داده و خواستار لحاظ نگرانی های اسرائیل شده است. در همین حال وزیر خارجه فرانسه: هنوز جزییات زیادی وجود دارد که باید درباره آن به توافق رسید لوران فابیوس در جمع خبرنگاران گفته:" ما هنوز به توافقی نرسیده ایم. جزییات مهمی وجود دارد که باید درباره آن به توافق رسید. پرونده هسته یی ایران برای دنیا و منطقه اهمیت ویژه ای دارد. گفت وگوها هنوز ادامه دارد و امیدواریم به نتیجه ای برسیم." در حالی فرانسه نسبت به آینده مذاکرات خود را دچار تردید نشان می دهد که دیگر همتایانش یعنی آلمان و انگلیس از روند کلی گفت وگوها حمایت کردند. در همین نیز گزارشی های منتشر شده از رسانه های عربی حکایت از سکوت مسئولان این دولت ها از روند مذاکرات دارد. به گونه ای که دیپلمات های حاضر در منطقه ادعا می کنند که سیاستمداران ریاض در گفتگوهای خصوصی تاکید کرده اند که به نظر آنها این توافقنامه می رود تا به نفع ایران تمام شود. به گفته این دیپلمات ها که نامشان فاش نشده است ، امارات ، قطر و کویت از جمله کشورهایی هستند که در بیان این نگرانی در محافل خصوصی پیشقدم شده اند. اما اینکه چرا همچنان فرانسه بر مواضع خود مبنی بر عدم توافق بر مذاکرات هسته ای تاکید دارد، پرسشی است که برای پاسخ دادن به آن با عبدالرضا فرجی راد کارشناس مسایل بین المللی گفت وگویی کرده ایم که در ادامه می آید:
چرا فرانسه مخالف فرایند رسیدن به توافق هسته ای است و چرا از یک عنصر مثبت در سال های گذشته تبدیل به عنصر منفی در مذاکرات شده است؟
نمی توانیم بگوییم که فرانسوی ها از یک عنصر مثبت به عنصر منفی تبدیل شده اند. فرانسوی ها از اتبدا با مساله هسته ای ایران موضع منفی داشتند؛ تا زمانی که وزاری خارجی اروپایی به ایران می آمدند طبیعی بود که فرانسه مثل دیگر وزرای خارجی برخورد می کرد. بعد از روی کار آمدن دولت آقای سارکوزی و تغییر دولت در ایران یعنی حدود 8 سال پیش موضع فرانسه سخت تر هم شد. معولا ما با سوسیالیست های بیشتر مشکل داشتیم و با آمدن آقای اولاند شاید این مشکل بیشتر شد. اما چرا موضع فرانسوی ها در داخل اعضای گروه 5+1 موضع سختی است؟ شاید بتوان به دو دلیل این مساله را مطرح کرد. نخستین نگرانی فرانسه از حضور آمریکا به عنوان سردرمدار مذاکرت بوده که بر این باروند بین ایرانی و آمریکایی در سطح وزیران خارجه مذاکراتی انجام و در نهایت منجر به توافقاتی شود که در درجه اول آمریکا بتواند نفوذ اقتصادی در ایران داشته باشد که جای شرکت های فرانسوی را تنگ کند و در درجه دوم نفوذ اروپا در ایران کم شود.
در این صورت آلمان هم باید از این موضوع نگران باشد اما می بینیم که آلمان اعلام حمایت می کند....
اگر ما به تاریخ نگاه کنیم متوجه می شویم که آلمانی ها با ایران کمتر مساله داشتند. ایران و آلمان به ویژه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از نظر اقتصادی همکاری های خوبی داشتند؛ از طرفی آلمان و ایالات متحده با یکدیگر متحد هستند اما ایالات متحده و فرانسه رقیب هستند. البته در زمان آقای سارکوزی همکاری نسبتا مثبت تری میان فرانسه و آمریکا برقرار شد، اما در بقیه دورها میان فرانسه و آمریکا رقابت وجود داشته است. موضوع دوم مخالفت فرانسه مربوط به حوزه نفوذ فرانسه است. فرانسوی ها نفوذ زیادی به خاطر استعمارشان در منطقه شامات _ لبنان و سوریه _ داشتند، اما با توجه به نفوذ ایران چه در لبنان و چه در سوریه در حال از دست دادن نفوذشان هستند. بنابراین ایران را در این منطقه رقیب خودشان برآورد می کنند و واقعا هم از این منظر در منطقه به ویژه در سوریه و لبنان تقریبا میدان را باخته اند. به همین دلیل فرانسوی ها می خواهند مساله ایران همواره زنده و حساسیت ها میان غرب و ایران پابرجا باشد تا بتوانند امتیازی بزرگی که از دست داده اند در این منطقه با تضعیف ایران _ یعنی با گرفتن امتیازهای بیشتر_ به دست آورند و حوزه نفوذشان _ حداقل بخشی از آن _ را بازگردانند.
گرفتن امتیازات بیشتر آیا متاثر از لابی های صهیونیستی نیست؟
دقیقا همینگونه است. شما نگاه کنید به اظهارات نخست وزیر رژیم صهیونیستی؛ گرچه فرانسوی ها در ظاهر اظهارات نتانیاهو را بیان نمی کنند اما در باطن هماهنگی هایی بین اسرائیلی ها و فرانسوی ها و حتی معتقدم با جناح تندرو در داخل ایالات متحده وجود دارد. دولت آمریکا _ منظور کابینه است بدون در نظر گرفتن مجلس سنا و کنگره _ دنبال توافق با ایران است. به این خاطر که معتقدند باید ثبات به خاورمیانه باز گردد زیرا در غیر این صورت به منافع ایالت متحده ضربه می خورد. دولت آمریکا بر این باور است که متحدانشان در منطقه به خوبی نتوانستند از عهده وظایفشان بر بیانند. نمونه اش این فضایی بود که ایالات متحده برای ترکیه بعد از شروع شدن مساله جنبش های اسلامی ایجاد کرد. و همچنین در سوریه برای عربستان و قطر. اما احساسشان این است که ایران با توجه به تنها بودن در منطقه توانسته تا حدود زیادی منافع خودش را تامین کند. پس ایران یک قدرت منطقه ای است و باید با آن کنار آمد. اما در مقابل جناح های دیگر در آمریکا، کنگره و بعضا سنا ولابی ها معتقند ایران هنوز خطرناک است و باید با ایران برخورد کرد؛ حداقل این است که ایران باید غنی سازی را تعلیق کند که هم اسرائیل تا حدودی راضی شود و هم خودشان اطمینان حاصل کنند. فرانسه نیز در این میان با این دو گروه کار می کند. یعنی حلقه ای میان فرانسه، انگلستان و جناح تندرو شکل گرفته است؛ البته بعضی مواقع انگلیس بازی می کند.
البته انگلستان هم اعلام حمایت کرده است
قبلا انگستان هم بازی می کرد. بار به سمت دولت آمریکا بود یک روز هم فرانسه همراهی می کرد . اما انگلستان در حال حاضر موضعش را به دولت آمریکا نزدیک می کند. بنابراین طبیعی است که فرانسوی ها چنین رفتاری نشان بدهند. اما معقتدم زمانی که فرانسوی ها مشاهده کنند کفه ترازو به سمت دیگر اعضا سنگینی می کند مجبور و ناچار می شوند که هماهنگی بیشتری داشته باشند.
چه ضررهایی متوجه فرانسه به خصوص در وابطش با کشورهایی مانند آلمان و انگلستان خواهد بود اگر بخواهد چنین روشی را ادامه دهد؟
به طور حتم ضرر می کند. وقتی که ایران بتواند در مورد مساله هسته ای به توافق برسد، طبیعتا قدرت منطقه ای ایران افزایش می یابد. یعنی بازیگری ایران در رابطه با عراق، سوریه، و حتی افغانستان و حتی برخی مناطق خلیج فارس مانند بحرین افزایش پیدا می کند. شاید فرانسوی های چندان نسبت به عراق و افغانستان حساس نباشد، اما نسبت به منطقه شامات بسیار حساس هستند. بازی کردن ایران به عنوان قدرت منطقه ای و تایید غرب بر اینکه ایران یک بازیگر مهم و کاربردی در منطقه است، جای فرانسه را تنگ می کند. ضمن اینکه فرانسوی ها رقبای مهمی را در زمینه اقتصادی در ایران خواهند دید که فضایی که برای فرانسه باز بوده _ حضور شرکت هایی مانند توتال، پژو و .._ این فضا مجددا بازنخواهد گشت. شرکت های آمریکایی در اولویت هستند و کالاهای بهتری می توانند صادر کنند، بعد از آن آلمان ها، ایتالیایی ها و انگلیسی ها هستند. پیش از این محدودیت هایی که این کشورها در صادرات محصولات به ایران داشتند، فرانسوی ها نداشتند، بنابراین فرانسوی ها از نظر اقتصادی و هم ژئوپلیتیکی نگران هستند. یعنی قدرتشان در منطقه خاورمیانه به ویژه شامات تضعیف می شود.
یک مذاکره و دو روایت
توافقات منطقهای در گرو مذاکرات هستهای
مقاومت دیپلماتیک
هنوز هم توافق ممکن است
دیپلماسی ایرانی: عدم توافق میان ایران با 1+5 در ژنو بر سر برنامه هسته ای اش به این معنا نیست که صفحه جدیدی که "دیپلماسی تلفنی" اوباما و روحانی ورق زد، به سرعت بسته شد. همچنان انگیزه های لازم برای مذاکره کنندگان ایرانی و غربی برای نشستن پشت میز مذاکره وجود دارد و خونی که در شریان های روابط امریکا – ایران بعد از بیش از سی سال جریان یافت، همچنان جریان دارد. همه نشانه ها دلالت بر آن دارد که توافق میان طرف ها ممکن است حتی اگر زمان ببرد.
مسیر جدید در روابط امریکا – ایران تصویری مغایر با وضعیتی که چند ماه پیش وجود داشت، ترسیم کرده است. با علم بر این که این نخستین بار نیست که دو طرف با یکدیگر همکاری دو جانبه دارند، قبلا نیز دو طرف بر سر افغانستان و عراق بر اساس مصالح مشترک همکاری کرده و دست یکدیگر را فشرده بودند، اگر چه اختلافات بسیاری هم بر سر آن پرونده ها با یکدیگر داشتند. اما این بار حرارت دست دادن ها متفاوت با گذشته است، آن چه می بینیم حکایت از نزدیکی روابط تا اندازه ای است که ممکن است نوعی هم پیمانی به معنای دیگر به وجود آید. هم پیمانی میان راس "محور شرارت" با راس "قدرتمندترین استکبار جهانی". و شاید بتوان گفت که انفجار خشم اسرائیل بزرگ ترین علامت برای این تحول استراتژیک است که چند ماهی است دنیا را هم شوکه کرده است.
بر کسی پوشیده نیست که عربستان از نزدیکی هم پیمان بزرگش، واشنگتن به تهران به شدت ناخرسند است و آن را به حساب خود و افزایش نفوذ و قدرت ایران قلمداد می کند. عربستانی ها می گویند نفوذ ایران در منطقه به مثابه از دست دادن نفوذ عربستانی – عربی آنها از جمله در سوریه، عراق، لبنان، یمن و بحرین است. احساس خطر برای آنها زمانی بزرگ تر می شود که از احتمال گسست وابستگی ایالات متحده امریکا به عربستان در بحث انرژی طی چند سال آینده صحبت به میان می آید. ایالات متحده در حال حاضر به سمتی می رود که به تولید کننده نفت تبدیل شود و خودکفایی اش در این زمینه به اندازه ای برسد که حتی به نخستین صادرکننده نفت در جهان تبدیل شود.
عربستان تلویحا گفته است که می خواهد از هم پیمان بزرگش دور شود و به دنبال جایگزین های آن می گردد. اما واقعیت این است که مدت ها است عربستان به دنبال جایگزینی به جای امریکا است. کسانی که نقشه های سرمایه گذاری های جهانی و متغیرهای اقتصاد بین الملل را بررسی می کنند، به روشنی می بینند که نزدیکی روابط عربستان – چین در تمامی زمینه های نفتی، تجاری و اقتصادی و حتی سیاسی رو به افزایش است علی رغم این که دو طرف سر مساله سوریه اختلافات بسیاری با یکدیگر دارند. اگر چه پکن از روز نخست دائما گفته است که با حکومت بشار اسد نیست اما همواره این نکته را نیز تاکید کرده که از ابتدا مخالف دخالت در امور داخلی دیگران است و این جزئیات می رود تا در دایره تصمیم گیری های ریاض تاثیرگذار شود.
امروزه چین دومین وارد کننده بزرگ نفت جهان است و عربستان نیز بزرگ ترین صادرکننده نفت جهان محسوب می شود، در نتیجه پکن به ریاض به چشم موردی قابل اعتماد در زمینه نفت می نگرد، عربستان نیز به چین به عنوان یک کشور بزرگ صنعتی که امکانات حیرت آور صنعتی و تجاری در اختیار دارد، می نگرد و آن را شریک تجاری استراتژیکی برای خود تصور می کند. چین شاید از تلاش های امریکا برای به انزوا کشاندنش در شرق و جنوب آسیا ناخرسند باشد اما تلاش می کند که این خسارت را با نفوذ در خاورمیانه و کشور بزرگی چون عربستان سعودی جبران کند.
آیا وارد دوران تحولات بزرگ شده ایم، دورانی که در آن ایران به هم پیمانی برای امریکا برای رویارویی با هم پیمانی چین – عربستان تبدیل می شود؟
منبع: النهار/تحریریه دیپلماسی ایرانی/11
دوستی ریاض و پاریس در سایه رویای هژمونی منطقه ای
دیپلماسی ایرانی - حامد شفیعی : نشریه فارین پالسی چندی پیش در گزارشی از تشکیل ارتشی شامل ۴۰ تا ۵۰ هزار نفر از نیروهای شبه نظامی از سوی عربستان در پاکستان برای ایفای نقش در سوریه علیه حکومت اسد خبر داد. در همین حال یک ماه پیش بود که شبکه فرانس ۲۴ به نقل از مقام های کاخ الیزه گزارش داد که اولاند برای اینکه رابطه نزدیک خود را با اسرائیلی ها نشان دهد در تماس تلفنی با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی حمایت کامل از این رژیم در مقابل ایران را اعلام کرده است. شاید به همین خاطر کسانی که خبرهای روزهای گذشته ژنو و برنامه رئیس جمهور فرانسه را دنبال می کردند چندان از اظهارات لوران فابیوس در جریان مذاکرات اخیر ژنو تعجب نکردند. هر چند مقام های فرانسوی گفته اند جریان مذاکرات ژنو به این موضوع ارتباطی ندارد اما هیچ کسی نیست که از نقش تخریبی پاریس در مذاکرات 1+5 خبر نداشته باشد. در این میان عربستان سعودی هم در یک لابی نانوشته با فرانسه و اسرائیل قرار دارد. سعودی ها که به شدت از آمریکا به خاطر سیاستش در قبال تهران و دمشق خشمگین هستند خودشان در تلاش برای مداخله مستقیم در سوریه هستند. گرچه در این میان اخباری مبنی بر درخواست های فرانسه از ایران و همچنین " دهن کجی " فرانسه به آمریکا منتشر شده اما به هر حال نقش عربستان در این میان را نمی توان نادیده گرفت.
در همین حال رسانه های اسرائیلی تاکید کرده اند مانع تراشی فرانسه در مذاکرات هسته ای بین ایران و 1+5، با حمایت عربستان در ژنو انجام شد و هیجان فرانسه برای به شکست کشاندن مذاکرات ژنو، بدون دستمزد نبود. روزنامه های صهیونیستی با اشاره به قرارداد تسلیحاتی ریاض و پاریس نوشتند که عربستان سعودی از فرانسه خواسته بود مانع تحقق توافق بین ایران و کشورهای طرف مذاکره در ژنو شود. بر اساس این گزارش فرانسه مایل است جای آمریکا را به عنوان متحد غربی عربستان بگیرد. این روزنامه ها به قراردادهای نفت و سلاح که اقتصاد فرانسه به آن نیاز دارد، اشاره کرده اند. یک ماه پیش در چنین روزهایی فرانسه قراردادی 1/1 میلیارد یورویی (معادل 5/1 میلیارد دلار) با عربستان سعودی امضا کرد. موضوع این قرارداد بازسازی 4 کشتی جنگی و دو کشتی حمل سوخت عربستان بود که از دهه 1980 سرویس و تعمیر نشده بودند.
ژان یوس لودراین وزیر دفاع فرانسه در سفری به عربستان با مقامات سعودی درباره همکاری در بخش دفاعی و تسلیحاتی گفت وگو کرد و این قرارداد هم در همین سفر به امضا رسید. لودراین در این سفر با شاهزاده سلمان ولیعهد عربستان هم دیدار و درباره راههای تقویت روابط دوجانبه گفت وگو کرد. محور این تقویت روابط دوجانبه قراردادهای نظامی و تسلیحاتی است. سفیر فرانسه در گفت وگو با رسانه های سعودی درباره این دیدارها گفت، هدف از این نشست ها و ملاقات ها روشن است. فرانسه اولین کشوری است که توافقنامه دولت با دولت در زمینه انرژی هسته ای با عربستان امضا می کند زیرا به عقیده ما دولت عربستان برنامه های بلندمدت و عظیمی در این زمینه دارد و می خواهد آن را در بخش انرژی هسته ای به اجرا بگذارد و فرانسه از نظر تکنولوژی هسته ای در دنیا بهترین است.
به گفته سفیر فرانسه، عربستان شریک استراتژیک فرانسه در منطقه است و روابط دوجانبه دو کشور اهمیت زیادی در حوزه اقتصادی دارد. تجارت دوجانبه فرانسه و عربستان طی 5 سال گذشته دوبرابر شده است. عباس لقمانی کارشناس مسایل اروپا معتقد است در واقع اکنون عربستان مهمترین مخالف و بیشترین ترس از مذاکرات دارد. درعین حال که مهمترین عاملی که فرانسه در موضع گیری بازی می کند این است که دولت فرانسه با توجه به مسائلی که در سوریه رخ داده است و همچنین مسائل لبنان و شمال آفریقا این احساس را دارد که نفوذ سابق دولت استعمارگر فرانسه را ندارد و در حال از دست دادن نفوذ خود است. به همین دلیل تلاش می کند با سیاست هایی کوته نظرانه از یک سو کشورهای عربی را به سمت خود جلب کند و از سویی سلاح های نظامی به این کشورها صادر کند. او این اقدام فرانسه را نوعی " خوش رقصی " در برابر اسرائیل و کشورهای عربی برای افزایش وزنه خود و راضی نگه داشتن آنها می داند.
عدم گسست میان عربستان و آمریکا
کامران کرمی ، کارشناس مسائل عربستان نیز به مساله ارزیابی مجدد روابط عربستان با آمریکا اشاره می کند که آن را نشات گرفته از تحولات ماه های اخیر در منطقه می داند. کارشناس مسایل عربستان می گوید:" عربستان با فروش نفت و خرید تسلیحات درصدد تحکیم روابطش با فرانسه است. از این رو تا چه میزان فرانسوی بتواند نقش بازیگر جایگزین را در راهبرد امنیتی عربستان و الگوی توازن سازی در سیاست خارجی عربستان داشته باشد، منوط به تحقق یک سری شرایط است." البته او جهت گیری در سیاست خارجی با توجه به موضوع ائتلاف را مساله ای ایستا نمی داند. از این رو بر این عقیده است که ائتلاف در سیاست خارجی وابسته به شرایط محیطی و ادراک ماهیت پویایی دارد و سیاست خارجی عربستان هم از این قاعده مستثنا نیست. اینکه فرانسه بتواند جایگزینی در اتحاد راهبردی سیاست خارجی عربستان به جای آمریکا باشد، موضوعی است که نیاز به تحقق یک سری شرط ها و متغیرهای منطقه ای و بین المللی دارد. کامران کرمی با اشاره به در هم تنیدگی منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی آمریکا و عربستان، حداقل گسست در روابط این کشور حداقل در کوتاه مدت را ناممکن می داند.حتی در بلند مدت نیز با توجه به نیازهای نفتی آمریکا نمی توان به راحتی از این گسست سخن گفت.
در عین حال نقش فرانسه در تامین تسلیحات نظامی عربستان و همچنین فروش اروپایی نفت عربستان به این کشور نیز قابل توجه است. از سویی فرانسه نیز تمایل زیادی به نقش آفرینی در منطقه داشته که این مساله به گفته کامران کرمی مربوط به جایگاه سنتی کشورهای عربی در سیاست خارجی فرانسه است. او می افزاید:" مساله بعدی بازیگری فرانسه در مقابل آمریکا در خاورمیانه به خصوص در منطقه شامات بوده که تا حدودی یک مساله رقابتی است. با این همه این کارشناس مساله عربستان با طرح این پرسش که آیا واقعا فرانسه این پتانسیل را دارد که بر اساس الگوی موازنه سازی برون گرا که در سیاست خارجی عربستان در مقابل آمریکا تعریف شده، نقش خود را به خوبی بازی کند؟ تصریح می کند:" این موضوع بستگی به شرایط منطقه ای، بین المللی و به خصوص تصورات ادراکی رهبران عربستان در شرایط متغیر پیرامونی است."
طی ماه های اخیر عربستان و فرانسه اقدام به امضای پیمان نامه های خرید و تجهیزات تسلیحاتی کرده اند. از این رو کارشناسان تحقق این مساله را موجب نزدیکی روابط دو کشور می دانند. اما کامران کرمی بر این باور است که عربستان هیچگاه این پیمان نامه ها را به شکل یک قرارداد امنیتی تبدیل نمی کند. او دلیل این امر را وجود تناقضات در سیاست خارجی عربستان همزمان در سطح بین المللی، منطقه ای و ریز منطقه ای ( سطح شبه جزیره عربی ) می داند که بخشی از توان این کشور معطوف به مدیریت الگوی این تناقضات است. او می گوید:" وضع داخلی عربستان و انتقادهای داخلی به خصوص و هماهنگی با آمریکا و اسرائیل موجب شده تا هیچگاه این قراردادها امنیتی نباشد زیرا رویه عربستان در سیاست خارجی محتاط بوده است. با این همه توجه به فاکتور آمریکا و نقش پر رنگ این کشور در آمریکا چندان فضای باز برای فرانسه در منطقه ایجاد نمی کند. گرچه ممکن است در مدت زمانی شاهد روابط گرم میان عربستان و فرانسه باشیم اما در بلند مدت همواره روابط میان عربستان و آمریکا وجود خواهد داشت.
تحریریه دیپلماسی ایرانی/